توجيه مغرضان و بى خردان

شهادت مظلومانه ی حضرت محمدباقر(علیه السلام) بر ساحت مقدس حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پیروان و دوستداران حضرتش تسلیت باد.

مرحوم ثقة الاسلام كلينى رضوان اللّه تعالى عليه حكايت كند:
روزى امام محمّد باقر عليه السلام در جمع اصحاب و دوستان خود - كه اطراف آن حضرت گرد آمده بودند - چنين فرمود:

مردم مقدار ناچيزى از آب را گرفته اند و آن را مزه مزه مى كنند؛ ولى رود و نهر عظيم را رها كرده و نسبت به آن بى توجّه هستند.
يكى از افراد حاضر - كه در آن جمع حضور داشت - گفت : ياابن رسول اللّه ! نهر عظيم كدام است و چگونه مى باشد؟
حضرت فرمود: منظور حضرت رسول صلى الله عليه و آله مى باشد؛ و نيز علومى كه خداوند متعال به ايشان و - اهل بيت عصمت و طهارت - عطا كرده است .
و سپس ضمن فرمايشات طولانى ، افزود: به درستى كه خداوند متعال تمام آنچه را از معجزات و علوم و فنون و آداب - كه به ديگر پيغمبران داده بود - تمامى آن ها را به حضرت محمّد صلى الله عليه و آله عطا نموده است ؛ و آن حضرت نيز تمامى آن ها را به اميرالمؤ منين علىّ بن ابى طالب عليه السلام تعليم نمود.
يكى ديگر از افراد حاضر، اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! بنابر اين آيا اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام نسبت به ديگر پيامبران الهى داراى فضل بيشترى است ؟!
امام محمّد باقر عليه السلام در اين هنگام خطاب به تمامى حضّار نمود و اظهار داشت :
اى جماعت ! خوب گوش كنيد او چه مى گويد، خداوند متعال به هر كسى گوش شنوائى داده است ، من گفتم : تمام علوم و فنونى را كه همه پيغمبران دارا بودند، خداوند متعال به حضرت محمّد صلى الله عليه و آله داده است و او نيز تمام آن ها را به اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام تحويل داد.
با اين حال اين شخص از من سؤ ال مى كند: كدام يك افضل و اعلم هستند؟!


اصول كافى : ج 1، ص 222، ح 6.

آدم خوش گمان هرگز نمى هراسد

شهادت مظلومانه ی میوه ی دل حضرت رضا(علیه السلام) بر ساحت مقدس آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان و دوستداران حضرتش تسلیت باد.

روزى ماءمون - خليفه عبّاسى - به همراه برخى از اطرافيان خود به قصد شكار عزيمت كرد.
پيش از آن كه آنان از شهر خارج شوند، در مسير راه به چند كودك برخورد كردند كه مشغول بازى بودند.
همين كه بچّه ها چشمشان به خليفه عبّاسى و همراهانش افتاد، همگى فرار كردند و كسى باقى نماند مگر يك نفر از آن ها كه آرام در كنارى ايستاد.
چون ماءمون چنين ديد، بسيار تعجّب كرد از اين كه تمامى بچّه ها هراسان فرار كردند و فقط يك نفرشان آرام ايستاده است و هيچ ترس و وحشتى در او راه نيافت .
پس با حالت تعجّب نزديك آن كودك 9 ساله رفت و نگاهى به او كرد و گفت : اى پسر! چرا اين جا ايستاده اى ؟
و چرا همانند ديگر بچّه ها فرار نكردى ؟
آن كودك سريع امّا با متانت و شهامت پاسخ داد: اى خليفه ! دوستان من چون ترسيدند، گريختند و كسى كه خوش گمان باشد هرگز نمى هراسد.
و سپس در ادامه سخن افزود: اساساً كسى كه مرتكب خلافى نشده باشد، چرا بترسد و فرار كند؟!
و ضمنا از جهتى ديگر، راه وسيع است و خليفه با همراهانش نيز مى توانند از كنار جاده عبور مى نمايند؛ و من هيچ گونه مزاحمتى براى آن ها نخواهم داشت .
خليفه با شنيدن اين سخنان با آن بيان شيرين و شيوا، از آن كودك خوش سيما در شگفت قرار گرفت ؛ و چون نام او را پرسيد؟
جواب داد: من محمّد جواد، فرزند علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام هستم .
ماءمون با شنيدن نام او بر پدرش درود و رحمت فرستاد و به راه خود ادامه داد و رفت .
و چون مقدارى از شهر دور شدند، ماءمون كبكى را ديد؛ پس باز شكارى خود را - كه همراه داشت - رهايش كرد تا كبك را شكار كند و بياورد؛ و چون باز شكارى پرواز كرد و رفت بعد از لحظاتى بازگشت در حالتى كه يك ماهى كوچكى را - كه هنوز زنده بود - به منقار خود گرفته بود.
با مشاهده اين صحنه ، خليفه و همراهانش بسيار در تعجّب و حيرت قرار گرفتند.
و هنگامى كه خليفه ، ماهى را از آن باز شكارى گرفت ، از ادامه راه براى شكار منصرف گرديد و به سمت منزل خود مراجعت كرد.
در بين راه ، دوباره به همان كودكان برخورد كرد و حضرت جواد عليه السلام نيز در جمع دوستانش مشغول بازى بود، پس ماءمون جلو آمد و حضرت را صدا زد.
امام جواد سلام اللّه عليه پاسخ داد: لبّيك .
ماءمون از حضرت پرسيد: اين چيست كه من در دست گرفته ام ؟
حضرت جوادالائمّه عليه السلام به اذن و قدرت پروردگار متعال لب به سخن گشود و اظهار نمود: خداوند متعال به واسطه قدرت بى منتها و حكمت بى دريغش ، آنچه را كه در درياها و زمين آفريده ، نيز در آسمان و هوا قرار داده است .
و اين باز شكارى يكى از آن موجودات كوچك و ظريف را شكار كرده است تا خليفه ، فرزندى از فرزندان رسول خدا صلى الله عليه و آله را آزمايش ‍ نمايد و ميزان اطّلاعات و معلومات او را بسنجد.
خليفه پس از شنيدن چنين سخنانى ، شيفته او گرديد و گفت : حقيقتا كه تو فرزند رضا و از ذرّيه رسول خدا هستى ؛ و سپس آن حضرت را در آغوش ‍ خود گرفت و مورد دلجوئى و محبّت قرار داد.


إ ثبات الهداة : ج 4، ص 351، س 6، بنقل از فصول المهمّه ابن صبّاغ مالكى .

شيعه و نشانه هاى او؟!

ولادت با سعادت هشتمین مهر ولایت بر ساحت مقدس مولایمان حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان ودوستداران حضرتش مبارک باد.
امام حسن عسكرى عليه السلام حكايت نمود:
چون موضوع ولايتعهدى حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليهما السلام پايان و تثبيت يافت .
روزى دربان امام رضا عليه السلام وارد منزل آن حضرت شد و گفت : عدّه اى آمده اند، اجازه ورود مى خواهند و مى گويند: ما از شيعيان علىّ عليه السلام هستيم .
امام رضا عليه السلام اظهار داشت : در حال حاضر فرصت ندارم ، به آن ها بگو كه در وقتى ديگر بيايند.
چون آن جماعت رفتند و در فرصتى ديگر آمدند، نيز امام عليه السلام اجازه ورود نداد، تا آن كه حدود دو ماه بدين منوال گذشت ؛ و آنان توفيق زيارت و ملاقات با مولايشان را نيافتند و نااميد شدند؛ ولى با اين حال براى آخرين مرحله نيز جلوى منزل حضرت آمدند و با حالت خاصّى اظهار داشتند:
ما از شيعيان پدرت ، امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام هستيم و با اين برخورد شما، دشمنان ما را شماتت و سرزنش مى كنند.
و حتّى در بين دوستان ، ديگر آبروئى برايمان نمانده است ؛ و نيز از رفتن به شهر و ديار خود خجل و شرمنده ايم .
در اين هنگام ، امام رضا عليه السلام به غلام خود فرمود: اجازه دهيد آن ها وارد شوند.
همين كه آنان وارد مجلس شدند، حضرت به ايشان اجازه نشستن نداد، لذا سرگردان و متحيّر، سرپا ايستادند و گفتند:
يابن رسول اللّه ! اين چه ظلم بزرگى است كه بر ما روا داشته اى كه پس از آن همه سرگردانى ، نيز اين چنين مورد بى اعتنائى و بى توجّهى قرار گرفته ايم ، مگر گناه ما چيست ؟
با اين حالت ، مرگ براى ما بهتر خواهد بود.
در اين لحظه ، امام رضا عليه السلام فرمود: آنچه كه بر شما وارد شده و مى شود، همه آن ها نتيجه اعمال و كردار خود شما مى باشد؛ و نسبت به آن بى اهميّت هستيد!
آن جماعت ، همگى گفتند: ياابن رسول اللّه ! توضيحى بفرما تا براى ما روشن شود كه خلاف ما چيست ؟
و ما چه كرده ايم ، و چه گناهى از ما سر زده است ؟
حضرت فرمود: چون شما ادّعاى بسيار بزرگى كرديد؛ و اظهار داشتيد كه شيعه حضرت اميرالمؤ منين ، امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام هستيد.
واى بر حال شما، آيا معناى ادّعاى خود را فهميده ايد؟
و سپس افزود: شيعه حضرت علىّ عليه السلام همانند امام حسن و امام حسين عليهما السلام ، سلمان فارسى ، ابوذر غفّارى ، مقداد، عمّار ياسر و محمّد بن ابى بكر هستند، كه در انجام اوامر و دستورات امام علىّ عليه السلام از هيچ نوع تلاش و فداكارى دريغ نورزند.
ولى شما بسيارى از اعمال و كردارتان مخالف آن حضرت مى باشد و در انجام بسيارى از واجبات الهى كوتاهى مى كنيد و نسبت به حقوق دوستان خود بى اعتنا و بى توجّه هستيد و در مواردى كه نبايد تقيّه كنيد، انجام مى دهيد.
و با اين عملكرد نيز مدّعى هستيد كه شيعه اميرالمؤ منين ، امام علىّ عليه السلام مى باشيد!!
شما اگر مى گفتيد كه از دوستان و علاقه مندان آن حضرت و از مخالفين دشمنانش هستيم ، شما را مى پذيرفتم و اين همه دردسر و مشكلات را متحمّل نمى شديد.
شما منزلت و مرتبه اى بسيار عظيم و شريف را مدّعى شديد، كه چنانچه در گفتار و كردارتان صادق نباشيد، به هلاكت خواهيد افتاد، مگر آن كه مورد عنايت و رحمت پروردگار متعال قرار گيريد و لطف خداوند شامل حالتان بشود.
اظهار داشتند: ياابن رسول اللّه ! ما از آنچه ادّعا كرده و گفته ايم ، پوزش مى خواهيم و مغفرت مى طلبيم .
و آنچه را كه شما فرموديد، ما نيز بر آن عقيده هستيم ؛ و هم اكنون اعلام مى داريم كه ما از دوستان و علاقه مندان شما اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام مى باشيم و مخالف دشمنان شما بوده و خواهيم بود.
در اين هنگام ، امام رضا عليه السلام فرمود: اكنون خوش آمديد، شما برادران من هستيد.
و سپس آن جماعت را بسيار مورد لطف و عنايت خويش قرار داد و از دربان پرسيد: اين جماعت چند مرتبه آمدند و خواستند كه وارد منزل شوند؛ و مانع ورود ايشان شدى ؟
دربان گفت : شصت مرتبه .
امام عليه السلام فرمود: بايد جبران گردد، شصت مرتبه بر آن ها وارد مى شوى و سلام مرا به آن ها مى رسانى ؛ چون كه توبه آن ها قبول شد و مستحقّ تعظيم و احترام گشتند و اكنون وظيفه ما است كه در رفع مشكلات آن ها و خانوادهايشان همّت گماريم .
و بعد از آن ، حضرت دستور فرمود تا مقدار قابل توجّهى مبرّات و خيرات به آن ها كمك شود.


احتجاج مرحوم طبرسى : ج 2، ص 459

آن هنگام....

تقديم به روان پاك شهيد...

آن هنگام كه پيكر پاك شهيد...

بر خاك هاي سوزان دشت فرو مي افتاد، من و تو در فضاي كرخت شهر چشم و گوش خود را بسته بوديم. آن هنگام كه ناله ي جانسوز مجروحي در گوشه ي بيمارستان بلند بود من و تو در كمال آسايش و سلامت به سر مي برديم. آن هنگام كه آوار خشم و كين دشمن بر سر كودكان معصوم و بي گناهي فرو ريخت من و تو در بلند عمارت هاي جهل، آرام و بي خطر خفته بوديم. آن هنگام كه سرهاي بريده ي بچه ها در كردستان به بالاي نيزه ها مي رفت، من و تو به كدامين خيال بوديم؟ آن هنگام كه غروب غم بر نو جوانان اسير سنگيني مي كرد، من و تو در جمع گرم خانواده آرام گرفته بوديم. آن هنگام كه سرماي طاقت فرساي كردستان، دستان آن نوجوان را كه براي حفاظت حريم من و تو به آن جا رفته بود، بي حس كرده بود، من و تو در كنار شوفا‍ژهاي گرم، در پشت ميزهاي رنگارنگ، آرام و بي خبر نشسته بوديم.

احمدرضا احدي

 

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام)

شهادت  مظلومانه ی رئیس مذهب حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) را بر محضرمولایمان حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پیروان حضرتش تسلیت می گوییم.

قالَ عليه السلام : إ ذا فَشَتْ اءرْبَعَةٌ ظَهَرَتْ اءرْبَعَةٌ: إ ذا فَشا الزِّنا كَثُرَتِ الزَّلازِلُ، وَ إ ذا اُمْسِكَتِ الزَّكاةُ هَلَكَتِ الْماشِيَةُ، وَ إ ذا جارَ الْحُكّامُ فِى الْقَضاءِ اُمْسِكَ الْمَطَرُ مِنَ السَّماءِ، وَ إ ذا ظَفَرَتِ الذِّمَةُ نُصِرُ الْمُشْرِكُونَ عَلَى الْمُسْلِمينَ.(۱)
ترجمه :
حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام)فرمودند: هنگامى كه چهار چيز در جامعه شايع و رايج گردد چهار نوع بلا و گرفتارى پديد آيد:
چنانچه زنا رايج گردد زلزله و مرگ ناگهانى فراوان شود.
چنانچه زكات و خمسِ اموال پرداخت نشود حيوانات اهلى نابود شود.
اگر حاكمان جامعه و قُضات ستم و بى عدالتى نمايند باران رحمت خداوند نمى بارد.
و اگر اهل ذمّه تقويت شوند مشركين بر مسلمين پيروز آيند.

تلخى گوش و شورى آب چشم
ابن ابى ليلى - كه يكى از دوستان امام جعفر صادق عليه السلام است - حكايت نمايد:
روزى به همراه نعمان كوفى به محضر مبارك آن حضرت وارد شديم ، حضرت به من فرمود: اين شخص كيست ؟
عرض كردم : مردى از اهالى كوفه به نام نعمان مى باشد، كه صاحب راءى و داراى نفوذ كلام است .
حضرت فرمود: آيا همان كسى است كه با راءى و نظريّه خود، چيزها را با يكديگر قياس مى كند؟
عرض كردم : بلى .
پس حضرت به او خطاب نمود و فرمود: اى نعمان ! آيا مى توانى سرت را با ساير اعضاء بدن خود قياس نمائى ؟
نعمان پاسخ داد: خير.
حضرت فرمود: كار خوبى نمى كنى ، و سپس افزود: آيا مى شناسى كلمه اى را كه اوّلش كفر و آخرش ايمان باشد؟
جواب گفت : خير.
امام عليه السلام پرسيد: آيا نسبت به شورى آب چشم و تلخى مايع چسبناك گوش و رطوبت حلقوم و بى مزّه بودن آب دهان شناختى دارى ؟
اظهار داشت : خير.
ابن ابى ليلى مى گويد: من به حضور آن حضرت عرضه داشتم : فدايت شوم ، شما خود، پاسخ آن ها را براى ما بيان فرما تا بهره مند گرديم .
بنابراين حضرت صادق عليه السلام در جواب فرمود: همانا خداوند متعال چشم انسان را از پيه و چربى آفريده است ؛ و چنانچه آن مايع شور مزّه ، در آن نمى بود پيه ها زود فاسد مى شد.
و همچنين خاصيّت ديگر آن ، اين است كه اگر چيزى در چشم برود به وسيله شورى آب آن نابود مى شود و آسيبى به چشم نمى رسد؛ و خداوند در گوش ، تلخى قرار داد تا آن كه مانع از ورود حشرات و خزندگان به مغز سر انسان باشد.
و بى مزّه بودن آب دهان ، موجب فهميدن مزّه اشياء خواهد بود؛ و نيز به وسيله رطوبت حلق به آسانى اخلاط سر و سينه خارج مى گردد.
و امّا آن كلمه اى كه اوّلش كفر و آخرش ايمان مى باشد: جمله ((لا إ له إ لاّ اللّه )) است ، كه اوّل آن ((لا اله )) يعنى ؛ هيچ خدائى و خالقى وجود ندارد و آخرش ((الاّ اللّه )) است ، يعنى ؛ مگر خداى يكتا و بى همتا.(۲)


۱.وسائل الشيعة : ج 8 ص 13.

۲.بحارالا نوار: ج 2، ص 295، ح 14، به نقل از علل الشّرايع .

منبع:چهل داستان و چهل حديث از امام جعفر صادق عليه السلام/عبداللّه صالحى

شکایت قرآن

این مطلب رو در تاریخ ۲۲/۱۱/۱۳۸۸نوشته بودم ولی دیدم الان دوباره گذاشتنش ضروری تره.

آخر این قرآن همه وحی خدای اکبر است

آخر این آیات روشن معجز پیغمبر است

این کلام الله امانت از رسول اکرم است

هیچ کافر با امانت این خیانت می کند؟

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

روز محشر در میان انبیاء و اولیاء

می کند قرآن شکایت در بساط کبریا

می زنند از غم به سر پیغمبران و اصفیا

پس خدا تشکیل دیوان عدالت می کند

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

من چه کردم با شما این قسم خارم می کنید؟

پیش أن لَا مذهبی بی اعتبارم می کنید

در میان کوچه پر گرد و غبارم می کنید

هیچ کس با دین و آئین این شناعت می کند؟

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

من کلام روح بخش کبریایی بوده ام

معجز پیغمبر، الهام خدایی بوده ام

من کجا ای قوم اسباب جدایی بوده ام؟

هرکسی احکام دینش را رعایت می کند

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

 هیچ توراتی شده پیش یهودان مثل من؟

هیچ انجیلی به خاک افتاده غلطان مثل من؟

هیچ زَندی گشته پامال مجوسان مثل من؟

هیچ هندویی چنین ظلم و فضاحت می کند؟

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

ای جماعت جامه ی احکام ربانی منم

در جهان بالاترین برهان رحمانی منم

دفتر توحید و دستور مسلمانی منم

خلق را جز من به سوی حق که دعوت می کند؟

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

چون که شد در کعبه ظاهر خاتم پیغمبران

بود قرآن معجز او از برای کافران

در بر یک آیه اش گشتند عاجز شاعران

بهر معجز آیه ی واحد کفایت می کند

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

جمع گردیدند در کعبه فصیحان عرب

معجزم را جملگی تصدیق کردند «ای عجب»

آن چه می خواهید ازمن ای گروه بی ادب

فعل ناپاکان مرا غرق خجالت می کند

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

با چه زحمت ها فراهم گشت قرآن شریف

نقش شد از جلد آهو روی اوراق لطیف

حال اندر کوچه ها افتاده دست هر کثیف

هرکه می بیند، با این اوضاع لعنت می کند

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

خواسته های قرآن از ما:

مردمی خواهم که ازدین خدا یاری کند

مردمی خواهم که از مذهب نگهداری کند

مردمی خواهم که از قرآن هواداری کند

یاری از قرآن جوان پاک طینت می کند

در قیامت از شما قرآن شکایت می کند

از کتاب المراجعات

نوشته ی سیّد شرف الدین

 

 

عید سعید فطر

یا     رب     عید     است    عطا    بر    همه    ده

بر     ماتم      و     اندوه     همه     خاتمه     ده

پایان       غم       همه      ظهور     مهدی     است

تعجیل فرج به مهدی فاطمه(عجل الله تعالی فرجه الشریف)ده

عید سعید فطر بر ساحت مقدس حضرت قائم(ارواحنا فداه) و مسلمین جهان مبارک

غذای ساده

 

فراق       دوست       زتیغ       عدو      برنده    تر     است

مرابه دیدن زهرا(سلام الله علیها)ومصطفی(صلی الله علیه وآله وسلم)ببرید

اگر      بناست       تسلی       دهید       بر      دل      من

برای        قاتل        سنگین        دلم       غذا        بببرید

شهادت مولی الموحدین امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه  السلام) بر ساحت مقدس حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) وشیعیان و دوستداران حضرت تسلیت باد.صلوات

داستان احنف بن قيس
احنف بن قيس وقتى به دربار شام رفت وغذاهاى رنگارنگ او را ديد به گريه افتاد.
معاويه گفت : چرا گريه مى كنى ؟
پاسخ داد : يك شب هنگام افطار خدمت على عليه السّلام رفتم به من فرمود :
برخيز با حسن و حسين عليهماالسلام همسفره باش ، و خود به نماز ايستاد، وقتى نماز امام عـلى عـليـه السـّلام بـه پـايـان رسـيـد ظـرف دربـسته اى را جلوى امام على عليه السّلام گذاشتند، بگونه اى در پوش غذا بسته بود كه ديگرى نتواند آنرا باز كند،
امـام دَر پـوش غـذا را بـرداشـت و آرد جـو را در آورد و تناول كرد.
بـه حـضـرت امـيـرالمـؤ مـنـيـن عـليـه السـّلام عـرض كـردم : شـمـا اهل سخاوت مى باشيد، پس چرا غذاى خود را پنهان مى كنيد؟
فرمود: اين كار از روى بخل ورزى نيست ، مى خواهم فرزندانم از روى دلسوزى چيزى به آن (مانند روغنى يا دوغى ) نيافزايند.
عرض كردم : مگر حرام است ؟
فرمود :
نه اما رهبرامّت اسلامى بايد در خوراك و لباس مانند فقيرترين افراد جامعه زندگى كند تـا الگـوى بـيـنـوايـان بـاشـد، و فـقـرا بـتـوانـنـد مـشـكـلات و تـهـيـدسـتـى را تحمّل كنند.

و در نقل ديگرى آمده است :
احنف بن قيس مى گويد:
روزى بـه دربار معاويه رفتم ، وقت نهار آن قدر طعام گرم ، سرد، ترش و شيرين پيش من آوردند كه تعجّب كردم .
آنگاه طعام ديگرى آوردند كه آنرا نشناختم .
پرسيدم : اين چه طعامى است ؟
معاويه جواب داد:
ايـن طـعـام از روده هـاى مـرغـابى تهيّه شده ، آنرا با مغز گوسفند آميخته و با روغن پسته سرخ كرده و شكر نِيشكر در آن ريخته اند.
احنف بن قيس مى گويد :
در اينجا بى اختيار گريه ام گرفت و گريستم .
معاويه با شگفتى پرسيد:
علّت گريه ات چيست ؟
گفتم : به ياد على بن ابيطالب عليه السّلام افتادم ، روزى در خانه او بودم ، وقت طعام رسيد.
فرمود : ميهمان من باش .
آنگاه سفره اى مُهر و مُوم شده آوردند.
گفتم : در اين سفره چيست ؟
فرمود: آرد جو ( سويق شعير )
گفتم : آيا مى ترسيد از آن بردارند يا نمى خواهيد كسى از آن بخورد ؟
فـرمـود: نـه ، هـيـچ كدام از اينها نيست ، بلكه مى ترسم حسن و حسين عليهماالسلام بر آن روغن حيوانى يا روغن زيتون بريزند.
گفتم : يا اميرالمؤ منين مگر اين كار حرام است ؟
حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام فرمود:
لا وَ لكِن يَجِبُ عَلى اَئِمَّةِ الحَقِّ اَن يُقَدِّرُوا اَنفُسَهُم بِضَعفَةِ النّاسِ لِئَلاّ يَطغِى الفَقيرَ فَقرُهُ

(نه ، بلكه بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و ضعيف باشند تا فقر باعث طغيان فقرا نگردد).

هـر وقـت فـقـر بـه آنـها فشار آورد بگويند: بر ما چه باك ، سفره اميرالمؤ منين نيز مانند ماست .
مـعـاويـه گـفـت : اى احـنـف مـردى را يـاد كـردى كـه فـضـيـلت او قابل انكار نيست .

ابورافع مى گويد :
روز عـيـدى خـدمت امام على عليه السّلام رسيدم ، ديدم كه سفره اى گره خورده در پيش روى حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام است ، وقتى آنرا باز كرد ديدم نان جوين است .
گفتم : چرا گره مى زنى ؟
فرمود : براى اينكه بچه ها دوغى يا روغنى بر آن نيافزايند.
امام على عليه السّلام بيشتر از سبزيجات استفاده مى فرمود.
و اگر غذاى بهترى مى خواست شير شتر ميل مى كرد
گوشت بسيار كم مى خورد و مى فرمود :
شكم ها را مدفن حيوانات نكنيد با اين همه ، از همه قدرتمندتر و قوى تر بود.

التماس دعا


منبع:الگوهاى رفتارى امام على عليه السّلام جلد اول/ مرحوم محمّد دشتى

شیعه حقیقی از منظر امام حسن مجتبی علیه السلام

ولادت با سعادت دومین میوه ی دل حضرت فاطمه ی زهرا(سلام الله علیها) و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بر همه ی شیعیان و دوستداران حضرت مبارک باد.
مردی به امام حسن علیه السلام گفت : من از شیعیان شما هستم .

امام علیه السلام فرمود: ای بنده خدا اگر مطیع امر و نهی ما هستی راست می گوئی و اگر این گونه نیستی با ادعای مقام بلند تشیع که از آن بهره مند نیستی برگناهان خود نیفزا و به نگو من از شیعیان شما هستم . بلکه بگو من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و تو در نیکی و بسوی نیکی هستی .

دو میلیون ایرانی نام "حسن" و "مجتبی" دارند

سازمان ثبت احوال کشور اعلام کرد: بیش از دو میلیون مرد ایرانی طی سال‌های گذشته به نام مبارک " حسن " و "مجتبی" نامگذاری شده‌اند.

به گزارش شبکه ایران، بنابر اعلام پایگاه اطلاعات جمعیتی کشور، نام حسن، یک میلیون و 521 هزار و 85 بار تا پایان مرداد ماه امسال ثبت شده است.

همچنین، نام مبارک مجتبی نیز 565 هزار و 812 مورد تا پایان ماه گذشته انتخاب شده است.

منبع1

منبع2


دردودل حضرت موسی(علیه السلام) باخدا

امام عسكرى (علیه السلام) مى فرماید : هنگامى كه موسى بن عمران با خدا سخن مى گفت عرضه داشت : خدایا ! پاداش كسى كه شهادت دهد من فرستاده و پیامبر توام و تو با من سخن مى گویى چیست ؟ خدا فرمود : فرشتگانم به سوى او مى آیند و وى را به بهشتم بشارت مى دهند .
موسى گفت : پاداش كسى كه در پیشگاهت مى ایستد و همواره نماز به جا مى آورد چیست ؟ فرمود : به خاطر ركوع و سجود و قیام و قعودش به فرشتگانم مباهات مى كنم ، و كسى كه به فرشتگانم به او مباهات كنم او را عذاب نخواهم كرد .
موسى گفت : پاداش كسى كه به خاطر خشنودیت مسكینى را طعام دهد چیست ؟ فرمود : فرمان مى دهم ندا دهنده اى بر فراز همه ى خلایق ندا دهد فلان پسرِ فلان از آزاد شده هاى خدا از آتش دوزخ است .
موسى گفت : پاداش كسى كه صله ى رحم كند چیست ؟ فرمود : مرگش را به تأخیر مى اندازم و سكرات موت را بر او آسان مى كنم ، و خزانه داران بهشت او را ندا مى كنند به سوى ما بیا و از هر درى كه خواستى وارد بهشت شو .
موسى گفت : پاداش كسى كه آزارش را از مردم نگاه دارد و نیكى و خیرش را به مردم برساند چیست ؟ فرمود : روز قیامت ، آتش به او ندا مى كند كه تو را بر من راهى نیست .
گفت : پاداش كسى كه با زبان و دلش تو را یاد كند چیست ؟ فرمود : موسى ! او را در قیامت در سایه ى عرشم قرار مى دهم و در حمایت خود مى گیرم .
گفت : پاداش كسى كه پنهان و آشكار آیات حكیمانه ات را تلاوت كند چیست ؟ فرمود : اى موسى ! چون برق بر صراط خواهد گذشت .
گفت : پاداش كسى كه بر آزار و سرزنش مردم چون وابسته به تو است صبر كند چیست ؟ فرمود : او را در برابر ترس هاى روز قیامت یارى مى دهم .
گفت : پاداش كسى كه چشم هایش از خشیت تو اشك بریزد چیست ؟ فرمود : چهره اش را از حرارت آتش دوزخ حفظ مى كنم و او را از روز فزع اكبر ایمنى مى دهم .
گفت : پاداش كسى كه به خاطر حیاى از تو خیانت را ترك كند چیست ؟ فرمود : روز قیامت براى او ایمنى است .
گفت : پاداش كسى كه به اهل طاعتت محبت ورزد چیست ؟ فرمود : او را بر آتش دوزخ حرام مى كنم
گفت : پاداش كسى كه مؤمنى را عمداً به قتل برساند چیست ؟ فرمود : روز قیامت به او نظر رحمت نمى اندازم و از لغزشش گذشت نمى كنم .
گفت : پاداش كسى كه كافرى را به سوى اسلام دعوت كند چیست ؟ فرمود : به او درباره ى هركسى كه بخواهد اجازه ى شفاعت مى دهم .
گفت : پاداش كسى كه نمازهایش را به وقت بخواند چیست ؟ فرمود : درخواست هایش را به او عطا مى كنم و بهشتم را بر او مباح مى نمایم .
گفت : پاداش كسى كه وضویش را براى خشیت تو كامل و تمام انجام دهد چیست ؟ فرمود : او را روز قیامت برمى انگیزم در حالى كه میان دو چشمش نورى است كه مى درخشد .
گفت : پاداش كسى كه روزه ى رمضان را به خاطر رضا و خشنودى تو بگیرد چیست ؟ فرمود : او را در قیامت در جایگاهى قرار مى دهم كه در آن ترسى نیست. ( امالى صدوق : 207 ، المجلس السابع و الثلاثون ، حدیث 8 ; بحار الانوار : 13 / 327 ، باب 11، حدیث 4)

منبع