دعاى حضرت سجاد(علیه السلام) هنگام ياد مرگ
شهادت چهارمین اختر تابناک آسمان ولایت،حضرت امام سجاد(علیه السلام) بر محضر حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و شیعیان و پیروان حضرتش تسلیت باد.
كـل نـفـس ذائقـه المـوت و نـبـلوكـم بـالشـر و الخـيـر فـتـنـة و اليـنا ترجعون (۱) .
هـر انـسـانـى طـعـم مـرگ را مـى چـشـد و شـمـا را بـا بـديها و خوبيها آزمايش مى كنيم ، و سرانجام بسوى ما بازگردانده مى شويد.
و سـلمـنـا مـن غـروره و امـنـا مـن شـروره و انـصـب المـوت بـيـن ايـديـنـا نـصـبـا و لا تجعل ذكرنا له غبا(۲) .
و مـا را از فريب آرزوها در سلامت بدار و از بدى هايش ايمن فرما و مرگ را در جلو ما مجسم كن و يادش را گهگاه در خاطر ما نيار بلكه هميشه به ياد آن باشيم .
امتنا مهتدين غير ضالين ، طائعين غير مستكر هين ، تائبين غير عاصين و لا مصرين يا ضامن جزاء المحسنين ، و مستصلح عمل المفسدين (۳) .
مـا را در جـمـع هـدايت شدگانى بميران كه گمراه نگردند و فرمانبردارانى كه اكراه به خود راه ندهند و تائبينى كه گناه نكنند و بر گناه اصرار نورزند، اى كه مزد نيكوكاران را ضامنى و از تبهكاران اصلاح عملشان را خواستارى .
وصيت پدر به فرزند
امام باقر (عليه السلام ) فرمود: هنگامى كه لحظات پايان عمر پدرم فرا رسيد مرا به سـيـنـه اش چـسـبـانـد و فـرمود: پسرم ! به تو وصيت مى كنم آنچه را كه پدرم به هنگام شهادت وصيت كرد و پدرش (اميرالمومنين ) به او وصيت كرده بود و آن اينكه :
اصـبـر عـلى الحق و ان كان مرا(۴) . در راه صبر و استقامت داشته باش اگر چه تلخ باشد.
مردى از اهل كاشان به نجف آمد و در آن جا سخت مريض شد. به طورى كه پاهايش خشك شد و مرگ را در مقابل خود مشاهده مى كرد. رفقايش او را نزد يكى از صلحاء در مدرسه ، محيط بـه آسـتـانـه مـقدسه گذاشتند و مكه رفتند. روزى مرد كاشانى به صاحب حجره گفت : من اينجا دلتنگ شده ام مرا ببر در جاى ديگر بيانداز.
صـاحـب حـجـره وى را برد در مقام حضرت قائم در خارج نجف نهاد. وقتى آنجا تنها و غمناك ماند، ناگاه ديد جوانى خوشرويى وارد شد و سلام كرد و رفت در محراب به نماز ايستاد پـس چـون از نـمـاز فـارغ شد از حال او پرسيد. مرد كاشانى گفت : دچار بلايى شدم كه دلم تـنـگ شـده و نـه خـدا شـفـا مى دهد كه آزاد گردم و نه جانم را مى گيرد كه راحت شوم .
جـوان فـرمـود: غـم مـخـور خـداونـد هـر دو مطلب ترا مى دهد. و رفت . چون خارج شد مرد كاشانى از جا برخاست ديد اثرى از مريضى در او نيست . دانست كه آن جوان حضرت قائم (عـليـه السـلام ) بوده . براى يافتن حضرت بيرون رفت و در صحرا نگاه كرد. كسى را نديد.
او بـه سـلامـت بـود تا حاجيان بر گشتند و رفقايش آمدند. اندكى هم با آنها بود. مريض شـد و از دنـيـا رفـت و فـرمـايـش آن جـنـاب بـوقوع پيوست كه فرمود: هر دو امر واقع مى شود(۵) .
(۱)سوره انبياء، آيه ۳۵
(۲)- صحيفه سجاديه دعاى شماره ۴۰
(۳)- همان
(۴)- وسايل الشيعه ، ج ۱۱
(۵)- اثباة الهداة - ج ۷
سجاده عشق(داستانهاى برگزيده از صحيفه سجاديه )/يحيى نورى