عرض ارادت به ضامن آهو(عَلَیهِ السَّلام)

سلام آقا      سلام همیشه مهربان      سلام ضامن آهو

تو که خیلی خوبی ، تو که خیلی ماهی ، تو که من پرگناه رو می شناسی بذار یه خرده باهات درد و دل کنم:

آقا خیلی دوستت دارم ولی غرق گناهم، روسیاهم. خودت خوب می دونی من خیلی وقته دلم

 میخواهدبیام پیشت. می دونی وقتی از توی تلویزیون حرمتو نشون می دن چقدر بغض منو می

 گیره. آقا چرا منونمی طلبی؟ به خاطر اعمالمه نه؟ به خاطر اینه که تو شکستن دل مهدی فاطمه

 با گناهامون کمک کردیم .

آقا هستی همه جا هستی با همه ای ولی کو چشم بصیرت؟ همیشه برای سلام می فرستم. می

دونم جواب می دی ولی من گوشم فقط گناه می کنه. غیبت می شونوه تهمت می شنوه و به خاط

همین نمی تونه جواب سلام زیبای تو رو بشنوه. ولی می دونم تو جواب ما آدم بدها رو هم می دی .

آقا دوستت دارم کمکم کن.کمکم کن تا واقعا یه منتظر باشم.

آقا دوستت دارم..........دوستت دارم..........دوستت دارم.........دوستت دارم..........

 

هنوز امید دیدار دارم من و همه ی امیدواران رو بپذیر.

شهادت مظلومانه ی علی بن موسی الرضا المرتضی(عَلَیهِ السَّلام) بر ساحت مقدس یوسف

زهرا (عجل الله تعالی فرجه الشّریف)  و همه ی دوستاران حضرتش تسلیت باد.

ناله ی هجران فرقت  پدر امت اسلام(ص)   و سبط معظمشان امام حسن مجتبی (ع)

تسلیت باد برت ام گرام مجتبی

دوری سخت پدر،رفتن ابن مرتضی

حسن بن مرتضی مظلومْ رهبر بوده است

دشمنش در خانه اش بی عشقْ همسر بوده است

آن امام مهر و سبط مصطفی

مثل جدش، مثل مادر درجفا

او کریم اهل بیت اطهر است

دشمنان او همگان ابتر است

دشمنی تا کی چه اندازه خدا؟

جام زهری داده باشد بر هدی؟

چنین روزی حسن پیش خدا رفت

به دیدار رسول و مرتضی رفت

حسین فاطمه محزون بمانده

برادر با دل خون جان سپرده

خدایا لعنتت بر دشمنانش

بر آن امت بر آن پیر و جوانش

 

سلامت می کنم ای نور یزدان

تو ای پشت و پناه حق پرستان

تویی کاو بهترین یارش علی بود

پیمبر بعد او را ولی بود

تویی کاو از فراقت گشته دل خون

همه عالم زهجرت گشته محزون

تو رفتی غصه ها ماند و علی ماند

تو رفتی فتنه ها ماند و علی ماند

تو که رفتی رفتی فقط ظلم و قساوت

نصیب پنج تن آل عبایت

تو ای نور خدا، ای روشنایی

حقیران را دعا کن گاهگاهی

دعا بر درد بی درمان بگردان

دعا در حق مظلومان بگردان

دعا کن رهبر پنهان زدیده

شود روشن به نورش هر سپیده

این دو شعر از طرف منتظرالمهدی پیشکش شده است به ساحت مقدس امام زمان(عََجَّلَ اللهُ تَعالی فَرَجَهُ الشَّریف) برای عرض تسلیت .امید است مقبول شود.

 

نظر مبارک مرحوم آیت اله العظمی مرعشی نجفی(قدس سره) راجع به دعای ندبه

در دریای مشکلات روحی و جسمی، باید به ناخدایی مطمئن

تمسک جست تا بتوان به اقیانوس بی کران الطاف الهی راه

یافت.

آشناترین ناخدایان ، ائمه معصومین (عَلَیهِمُ السَّلام) و

مطمئن ترین راه، ابراز بندگی و اظهار ادعیه است.

دعای ندبه، از پر راز و رمزترین ادعیه ای است که

بنده ی گناهکار خداوند را به ساحل آرامش الهی می

رساند.

تمسک و توجه فرزند صالح ائمه ی معصومین (عَلَیهِمُ السَّلام)-

آیت الله العظمی مرعشی نجفی- به این دعا، خود نشان از

ارزش والای آن دارد: دعای ندبه از جمله ادعیه ی معتبره

و از توسلات« عالیة المضامین» می باشد و آن را شیخ

بزرگوار محمدبن مشهدی در مزار و سیّد جلیل، ابن طاووس

در مصباح الزائر و علامه ی مجلسی در بحار، جلد ۲۲و آقای

حاج میرزا حسین نوری در تحة الزائر – قدس الله اسرارکم

– نقل فرموده اند.

و مرحوم ابن مشهدی در دیباچه ی کتاب «المزار» خود می

فرماید:« آن چه در این کتاب ذکر شده، توسط روات ثقات

به ائمه ی هدی (عَلَیهِمُ السَّلام) منتهی می شود».

و در جلالت هریک از این بزرگان سابق الذکر به کتب

تراجم و احوال مراجعه بفرمایید.

« و خود حقیر آثار زیادی در مداومت به به این دعای

شریف در جمعه ها دیده ام و بحدالله در اعصار متمادیه و

امصار مدیده، همیشه فرقه ی ناجیه ی شیعه، به این توسل

مواظبت داشته و دارند.

در خاتمه امید است از هیئت های محترم شهرستان ها و

حضرات آقایان علمای اَعلام و مبلغین والامقام و خطبای

کرام که در رأس هیئت های مذهبی هستند، بیش تر از پیش

مؤمنین را تشویق و ترغیب به این توسل معتبر با سوز و

گداز که حافظ عقاید جوان ها و مهذّب اخلاق آن هاست،

بفرمایند و السلام علی من اتبع الهدی.

سیّد شهاب الدین الحسینی المرعشی النجفی»

نظر مبارک حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(قدس سره) درباره ی برگزاری مجالس سوگواری اباعبدالله الحسین(

  نهضت امام حسین(عَلَیهِ السَّلام) نهضتی است الهی و مسلمین، قیام بر علیه ظلم و استبداد را از

آن حضرت فراگرفته اند؛ لذا طبق مرسوم در زمان های گذشته، تأسیس مجالس روضه خوانی و

ذکر مصیبت های وارده بر اهل بیت عصمت و طهارت (عَلَیهِمُ السَّلام) و سینه زدن و زنجیر

زدن و امثال آن ها به شرط این که مشتمل بر محرمات الهیه نباشد، هیچ گونه اشکالی ندارد؛ بلکه

در این عصر لازم و دارای اجرو ثواب زیادی است.

در خاتمه امیدوارم که پیروان آن حضرت، بیش از پیش در حفظ شعائر اسلام و ترویج مذهب

تشیع و انعقاد مجالس سوگواری، سعی بلیغ داشته باشند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

26 شهر ذی الحجه 1399

سیّد شهاب الدین الحسینی المرعشی النجفی

آیه ولایت

محدثان و مفسران اهل سنت و شیعه بر اساس احادیث متعدد

معتقدند آیه ی ولایت درباره ی علی(عَلَیهِ السَّلام) که در

حال نماز، انگشترخویش را به مستمند بخشید، نازل شده

است:

إِنَّما وِلیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ

الصَّلاةَ و یُوتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعُونَ؛ ولیّ شما، تنها خدا

و پیامبر اوست و کسانی که ایمان آورده اند: همان کسانی

که نماز برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.

دلالت آیه بر امامت علی(عَلَیهِ السَّلام) با ذکر مقدماتی

آشکار می گردد:

- بسیاری از مفسران و محدثان درباره ی شأن نزول این

آیه گفته اند: سائلی وارد مسجد شد و درخواست کمک

کرد، اما کسی به او چیزی نداد. امام درحالی که در

رکوع بود، با انگشت کوچک خود که انگشتری در آن بود،

به فقیر اشاره کرد تا انگشتری را از دست درآورد. فقیر

نیز انگشتری را از دست امام درآورد و رفت.

هنگامی که این خبر به پیامبر(صََّلی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ سَلَّم)

رسید، از خدا چنین درخواست نمود:« همان طور که برای

موسی(عَلَیهِ السَّلام) از خاندان خودش وزیری معین نمودی،

پروردگارا برای من نیز از اهل بیتم وزیری معین

بفرما.» در این لحظه فرشته ی وحی فرود آمد و آیه ی

یاد شده را برای پیامبر(صََّلی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ سَلَّم)

خواند.

بنابر آن چه بیان شد مقصود از« الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ

یُقیمُونَ الصَّلاةَ...» در آیه ی مورد بحث، علی بن ابی طالب

(عَلَیهِ السَّلام) است.

- تعبیر«ولیّ» در این آیه به معنای سرپرست، حاکم و

صاحب اختیار است که خداوند اصالتاً و پیامبر(صلی الله

علیه و آله و سلم)  و جانشین وی نیز در پرتو موهبت

الهی عهده دار آن هستند، چرا که اگر ولیّ به معنای

دوست، ناصر و یاور باشد، انحصار آن به سه نفر – که از

تعبیر«إِنَّما»(به معنای تنها) برمی آید – بی معنا

خواهد بود؛ چه آن که مطابق آیات،  مؤمنات جملگی دوست

و یاور یکدیگرند.

شاهد این مدعا آیه ی بعدی است که می فرماید:

وَ مَن یَتَوَلَّ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزبَ اللهِ هُمُ

الغالِبُونَ؛ و هرکس خدا و پیامبر او و کسانی را که

ایمان آورده اند، ولیّ خود بداند، (پیروز است چرا که)

حزب خدا همان حزب پیروزمندانند.

این آیه قرینه ی دیگری است بر این که ولیّ به معنای

سرپرست، حاکم و صاحب اختیار است؛ زیرا تعبیر «حزب

الله» و غلبه بر دشمنان، مربوط به تشکیل حکومت اسلامی

است که از نوعی تشکل و همبستگی اجتماعی برای هدفی

مشترک حکایت می کند، نه یک دوستی ساده. از سویی دیگر،

اگر «ولیّ» به معنای دوست و یاور بود، تعبیر«وَالَّذینَ

آمَنُوا» کافی بود و هرگز ضرورتی نداشت موضوع نماز و

زکات مطرح گردد؛ چرا که مؤمنان همه با هم دوست بوده و

ناصر یکدیگرند. ممکن است گفته شود علت بازگویی نماز و

زکات، اهمیت این امر است که یکی نظام عبادی و دیگری

مالی است. در پلسخ می توان گفت  اگر هم ذکر نماز

وزکات به جهت اهمیت آن باشد، اما در آیه به نکته

دیگری اشاره شده و آن اعطای زکات در حال رکوع

نمازاست. این حالت چه خصوصیتی دارد که در آیه درآمده

است؟

بنابراین از تعبیر« وَالَّذینَ آمَنُوا»، فرد خاصی اراده

شده چرا که مقصود همه مؤمنان بودند، دلیلی نداشت که

این قید در آیه بیاید و اگر آیه به فرد خاصی نظر

داشته است، دیگر نمی توان گفت مقصود از«ولیّ»، دوست و

یا یاور است.

- منظور از زکات در این آیه، اصطلاح فقهی آن نیست،

بلکه معنای عام قرآنی آم مطمح نظر است. قرآن به هر

انفاقی که برای خدا انجام گیرد، زکات می گوید که اعم

از زکات واجب و مستحب(انفاق) است. قرآن این واژه را

در آیات مکی به کار برده است در حالی که زکاتِ اصطلاحی

بعد از هجرت واجب شده. بر این اساس، این اشکال که به

بخشش انگشترزکات نمی گویند، برطرف می گردد.

- برخی می گویند اگر مقصود آیه، امیرالمؤمنین(علیه

السّلام) است، چرا الفاظ« الَّذینَ آمَنُوا»، « الَّذینَ

یُقیمُونَ»، «یُوتُونَ» و « هُم راکِعُونَ» به صورت جمع آمده

است؟  

پاسخ ان است که، در قرآن به کرّات الفاظ جمع در مورد

فرد به کار رفته است. برای مثال، در آیه ی مباهله

(آیه 3 سوره مائده) کلمه ی«نِساءَنا»(=زن های ما)

و«اَنفُسَنا» (=جان های ما) به صورت جمع آمده؛ حال آن که

مفسران اسلامی اتفاق نظر دارند که مقصود از «زن های

ما» فاطمه زهرا(سَلامُ الله عَلَیها) و مراد از «جان های

ما» علی(عَلَیهِ السَّلام) است. هم چنین در مواردی بسیار،

هنگامی که خدا از خود سخن می گوید، با این که ذات

خدا یگانه و یکتاست، ضمیر جمع به کار می برد.

بنابراین از آیه به نیکی بر می آید که خدا و پیامبر

(صََّلی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) و امیرالمؤمنین(عَلَیهِ

السَّلام) ولایت و حاکمیت بر مؤمنان و حق تصرف در امور

آنان را دارند و هر ولایتی که بر محور آن ها و یا به

اجازت آن ها نباشد، نامشروع است.

برگرفته از کتاب: اندیشه اسلامی۲

نوشته: آیت الله جعفر سبحانی

       دکتر محمد محمدرضایی  

 

خلاصه ای از مهدویت

مهدویت

 از دیدگاه شیعه، امامن معصوم دوازده نفرند کهنخستین

آن ها علی بن ابیطالب(علیه السّلام) و اخرینشان حضرت

ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) است که ایشان به

اذن خدا در پس پرده ی غیبت است، اما روزی که جهان پر

از ظلم و ستم شده باشد، به اذن خدا با ظهور خود جهان

را از عدل و داد پر خواهد کرد و اسلام را در سراسر

عالم خواهد پراکند. بی شک تحقق این امر، هدف نهایی

پیامبران الهی به ویژه پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله

وسلّم) است.

امام دوازدهم فرزند امام حسن عسکری(علیه السلام) در

پانزدهم شعبان سال 255هجری در شهر سامرا چشم به دنیا

گشود. نام و کنیه ی آن حضرهمانند نام و کنیه ی پیامبر

(صلی الله علیه و آله و سلم)است و از لقب های ایشان می

توان به حجت، مهدی،قائم و ولی عصر اشاره نمود.

حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشّریف) دو غیبت

داشتند: غیبت کبری و غیبت صغری. غیبت صغری از سال 260

هجری، یعنی با شهادت امام یازدهم آغاز شد. البته از

آن جا که حضرت در دوران کودکی و پیش از امامت نیز از

دیده ها پنهان بودند، برخی آغاز غیبت را هنگام ولادت

ایشان یعنی سال ۲۵۵هجری می دانند که پایان آن نیز

سال329 هجری است.

در دوران غیبت صغری، شیعیان از طریق چهار نایب خاص

با حضرت ارتباط داشتند:عثمان بن سعید که از اصحاب

امام هادی و امام عسکری(علیهما السّلام) بود؛ محمدبن

عثمان، فرزند نایب اول که نیابتش تا سال۳۰۵ هجری به

طول انجامید؛ حسین بن نوح نوبختی، از عالمان برجسته ی

شیعه که تا سال 326 نیابت داشته و سرانجام علی بن محمد

سمُری که نیابت وی تا سال 329هجری بود. چند روز پیش از

مرگ نایب چهارم، حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه

الشّریف) ضمن قدردانی از نایبان خاص خود آغاز غیبت

کبری را اعلام نمود که این دوره از غیبت تاکنون نیز

ادامه دارد. در دوران غیبت کبری، شیعیان برای امور

شرعی و حکومتی خود باید به نایبان عام حضرت، یعنی

فقیهان آگاه و عادل مراجعه نمایند.

بر پایه روایات اسلامی، اعتقاد به ظهور حضرت مهدی(عجل

الله تعالی فرجه الشّریف) و مصلح جهانی، امری

تردیدناپذیر است؛ چنان که پیامبر(صلی الله علیه و آله و

سلم) فرمودند:

لَولَم یبقَ مِن الدنیا اِلا یومٌ واحدٌ لَطَوَلَّ الله ذلک الیوم

حتی یَخرُجَ رَجُلًٌ مِن وُلدی فَیَملأها عَدلاً و قِسطاً کَما مُلِئَت

ظلماً و جوراً؛ اگر از عمر جهان جز یک روز باقی نمانده

باشد، خداوند آن روز را به قدری طولانی می کند تا

مردی از فرزندان من قیام نمایند و دنیا را از عدل و

قسط پر سازد، همان گونه که از جور و ستم پر شده است.

بنابراین قیام و ظهور مردی از خاندان پیامبر(صلی الله

علیه و آله و سلم) در آخرالزمان، باور تمامی

مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است، اما اختلاف در این

است که آیا مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشّریف) از مادر

متولد شده و هم اینک زنده است؛ یا این که در آینده

به دنیا خواهد آمد؟ عالمان شیعه و محققان اهل سنت بر

آنند که آن حضرت در سال ۲۵۵هجری از مادر متولد شده و

اکنون در پس رده غیبت است، گروهی از اهل سنت نیز

معتقدند که ایشان در آینده متولد خواهد گشت.

قرآن و غیبت

از دیدگاه قرآن، اولیای الهی بر دو دسته هستند: او

ظاهرکه مردم او را می شناسند و ولی غایب که از نظرها

پنهان است و مردم وی را نمی شناسند، هرچنداو درمیان

آن هاست و از حال ایشان با خبر است.

قرآن در آیه ای به هردو دسته اشاره می کند؛ یکی حضرت

موسی (علیه السّلام) و دیگری حضرت خضر(علیه السّلام) که

در سفر دریایی و زمینی همراه بودند. حضرت خضر(علیه

السّلام) به گونه ای بود که حتی حضرت موسی(علیه السّلام)

او را نمی شمناخت و تنها با با راهنمایی و اشاره ی خدا

بود که او را شناخت و از علمش بهره برد:

تا بنده ای از بندگان ما از بندگان ما را یافتند که

از جانب خود به او رحمتی عطا کرده و از نزد خود بدو

دانشی آموخته بودیم؛ موسی به او گفت:« آیا تو را –

به شرط این که از بینشی که آموخته شده ای به من یاد

دهی – پیروی کنم؟»

قرآن سپس به کارهای سودمند آن ولیّ الهی اشاره می کند

که مردم او را نمی شناختند، ولی از آثار و برکات وجود

او بهره مند بود.

حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشّریف) نیز به همین

سان، ولیّ ناشناخته ای است که مایه برکات بسیار برای

امت است.از این رو، غیبت حضرت به معنای جدایی او از

جامعه نیست، بلکه وی بر پایه ی روایات، همانند خورشیدِ

در پس ابر است که دیدگان آن را نمی بیند، اما به اهل

زمین نور و گرمی می بخشد.

افزون بر این، در طول غیبت حضرا ولی عصر(عجل الله

تعالی فرجه الشّریف)بسیاری از پاکدلان و پارسایان که

شایستگی تشرف به حضور وی را داشته اند، به محضرش

رسیده و از او بهره برده اند و دیگران نیز به واسطه

آن ها از برکات وجودی آن حضرت بهره مند شده اند.

راز غیبت

غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشّریف) یکی از

رازهای الهی است که شاید ما نتوانیم به کُنه و حقیقت

آن پی ببریم. غیبت های موقترهبران الهی از میان مردم، در

امت های گذشته نیز سابقه داشته است: موسی بن عمران

(علیه السّلام) چهل روز از امت خودغایب شد و در میقات

به سر برد. حضرت مسیح(علیه السّلام) به مشیت الهی از

دیدگاه امت خویش پنهان گردید، به گونه ای که دشمنان

قادر به کشتن او نگشتند. حضرت یونس(علیه السّلام) نیز

مدتی از قوم خود غایب شد.

اصولاً هرگاهملبی از طریق نقل متواتر ثابت شود، ولی

انسان نتواند به راز آن کاملاً پی ببر، نباید آن را

مورد تردید یا انکار قرار داد. بی شک غیبت حضرت ولی

عصر(عجل الله تعالی فرجه الشّریف) نیز از این قاعده

بیرون نیست، اما با این حال می توان با اندیشه ی

محدود انسانی، تا اندازه ای راز غیبت را دریافت.

خداوند امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشّریف) را

آخرین حجت معصوم برای تحقق آرمانی بزرگ – یعنی عدل

فراگیر و به اهتراز درآوردن پرچم توحید در سراسر جهان

– در نظر گرفته است. بی گمان تحقق این مهم، نیازمند

آگاهی روحی و شک.فایی عقل و دانش بشری است تا مردم،

استعداد پذیرش آن رهبر الهی را بیابند. اگر آن حضرت

پیش از فراهم شدن مقدمات و بستر مناسب ظهور کند،

چونان دیگر حجت های الهی، پیش از انجام وظیفه ی خود

دیده از جهان برخواهد بست.

در روایات نیز به این حکمت اشاره است؛ چنان که امام

باقر(علیه السّلام) می فرماید: برای حضرت قائم غیبتی

است قبل از ظهور. راوی علت آن را جویا شد. امام

(علیه السّلام) فرمود: برای جلوگیری از کشته شدن.

افزون بر این، در برخی از روایات، مسئله ی آزمون الهی

نیز مطرح شده است؛ بدین معنا که مردم در عصر غیبت

آزموده می شوند تا مراتب استواری پانان در ایمان و

اعتقاد سنجیده شود.

طول عمر حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشّریف)

از آن جا که حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشّریف) در

سال 255 هجری دیده به جهان گشوده است از عمر شریف

ایشان بیش از یازده قرن می گذرد. اصولاً عمر طولانی با

توجه به قدرت گسترده و نامتناهی خداوند، امر پیچیده

ای نیست؛ یعنی خدایی که وجود و بقای همه مخلوقات به

اراده ی اوست، می تواند عمر حجت خود را بسیار طولانی

گرداند، چنان که در امت ها ی پیشین نیز عمر برخی را

طولانی نموده است. برای نمونه قرآن رسالت حضرت نوح را

نهصدوپنجاه سال می داند و درباره ی حضرت یونس(علیه

السّلام) نیز می فرماید:

فَلَولا أَنّهُ کانَ مِنَ المُسَبِّحینَ* لَلَبِثَ فِی بَطنِهِ إلی یَومِ

یُبعَثونَ؛ و اگراو از زمره ی تسبیح کنندگان نبود؛ قطعاً

تا روزی که برانگیخته می شوند، در شکم آن (ماهی) می

ماند.

بر اساس این آیه، عمر و حیات انسان تا روز قیامت،

امری ممکن است. از سوی دیگر، دانشمندان معتقدند که

اگر انسان از برخی عوامل مانند سوءتغذیه، اضطراب های

روحی و روانی و جز این ها دوری کند، عمری بسیار

طولانی تر از عمر معمول خواهد داشت.

بنابراین با توجه به آن چه بیان شد، عمر طولانی حضرت

مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشّریف) از نظر قرآن و علم

کاملاً پذیرفتنی است.

هنگام ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشّریف)

این امر از رازهایی است که مانند زمان برپایی روز

رستاخیز، فقط خدا به آن عالم استو بس. بنابراین نمی

توان ادعای افرادی که می گویند وقت ظهور حضرت را می

دانند پذیرفت. البته در روایات، نشانه هایی کلی برای

ظهور حضرت بیان شده که به دو دسته ی نشانه های حتمی

و غیرحنمی تقسیم می شود.

معنای انتظار

اکنون جای طرح این پرسش است که وظیفه ی مسلمانان در

دوران غیبت چیست؟

بر اساس روایاتی که از حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه

الشّریف) نقل شده است در زمان غیبت، مردم برای امور

دینی و دنیایی خود باید به مجتهدان آگاه و عادل

مراجعه کنند و دستورهای آنان را که چیزی جز عمل به

قرآن و سنت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامن

معصوم(علیهم السّلام) نیست سرلوحه ی کار خویش قرار

دهند. هم چنین وظیفه دارند در انتظار ظهور حضرت

باشند و ازخدا بخواهند فرج ایشان را نزدیک گرداند.

اما معنای انتظار چیست؟ انتظار در لغت به معنای «چشم

به راه بودن» و در اصطلاح چشم به ظهور حضرت مهدی(عجل

الله تعالی فرجه الشّریف) داشتن است. در انتظار نوعی عمل

و کوشش وجو دارد: شخص منتظر در عین حال که چشم به

راه است،می کوشد تا زمینه و محیط را به گونه ای مناسب

برای فرد مورد انتظار درآورد.حضرت یعقوب(علیه السّلام)

با آن که در انتظار فرزندش حضرت یوسف(علیه السّلام)

بود، به فرزندان خود نیز فرمود:

یا بَنِیَّ اذهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِن یُوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لاتَیأَسُوا مِن

رَوحِ اللهِ؛ ای پسران من، بروید و از یوسف و برادرش

جستجو کنید واز رحمت خدا نومید مباشید.

از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نیز روایت شده

است:برترین اعمال امت من، انتظار فرج از ناحیه ی

خداست.

در این روایت، انتظار از سنخ عمل شمرده شده، نه خمودگی

و انفعال. از این رو در پاسخ این پرسش که در عصر

غیبت وظیفه ی مسلمانان چیست، باید گفت: آنان باید با

خودسازی و دگرسازی و بنای جامعه ای نمونه، یعنی با

عمل به آمزه های دینی و تبلیغ عملی و گفتاری، زمینه

ی ظهور حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشّریف) را

فراهم نمایند؛ زیرا سنت الهی بر این تعلق نگرفته است

که سرنوشت آدمیان از طریق اعجاز – و به طور دفعی –

تغییر کند، بلکه تا اندیشه و روان و فطرت آن ها

آماده نگردد، سرنوشت آنان تغییر نخواهند یافت. در

قرآن می خوانیم: إِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حتی یغیِّروا ما

بِأَنفُسِهِم؛ در حقیقت، خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا

آنان حال خود را تغییر دهند.

برای خودسازی بی شک باید پرهیزگار بود و اخلاق نکو

داشت. امام صادق(علیه السّلام) در این باره می فرماید:

« هرکس خوشحال است که از اصحاب امام قائم باشد، باید

منتظر باشد و در حالی که منتظر است، به ورع و اخلاق

نیکو متصف شود.

سیمای جامعه ی انسانی در عصر ظهور

در عصر ظهور، ظلم و فساد رخت بر می بندد و عدل و قسط

جای آن را در همه ارکان و ابعاد جامعه می گیرد که به

برخی از مصادیق آن اشاره می کنیم:

تکامل و اعتلای عقلانیت

بسط و کمال علم و معرفت و حکمت

تحقق وحدت و صمیمیت

توسعه ی دیانت و معنویت

تکامل اخلاق

زوال تبعیض و گسترش رفاه عمومی

تحقق آزادی

گسترش صلح جهانی

تحقق عدالت فراگیرجهانی

وفور نعمت و باروری و بازدهی منابع

گسترش امنیت

ارتقای سطح معیشت و ریشه کن شدن فقیر

توسعه ی آبادانی

ارتقای صنعت و فن آوری

صیانت و سلامت محیط زیست

تحقق رضایتمندی مردم

افول دولت های باطل

برگرفته از کتاب:اندیشه اسلامی۲

نوشت: آیت الله جعفر سبحانی

      دکتر محمد محمدرضایی

تشرف حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(قدس سره) به محضر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشّریف)«از زبا

در ایام تحصیل علوم دینی در نجف اشرف شوق زیادی جهت

دیدار جمال مولایمان بقیة الله الاعظم(عجل الله تعالی فرجه

الشّریف) داشتم. یا خود عهد کردم که چهل شبِ چهارشنبه،

پیاده به مسجد سهله بروم، به این نیت که به فوز

زیارت جمال آقا صاحب الامر(علیه السلام)نایل شوم.

تا 35یا36 شبِ چهرشنبه ادامه دادم، برحسب اتفاق، در

این شب، هوا ابری و بارانی شد و حرکتم از نجف،

تأخیرافتاد. نزدیک مسجد سهله خندقی بود، هنگامی که

به آن جا رسیدم بر اثر تاریکی شب، وحشت و ترس وجود

مرا فراگرفت، به ویژه از زیادی راهزنان و دزدها؛

ناگهان صدای پایی را از دنبال سر شنیدم که بیش تر

موجب ترس و وحشتکم گردید.

برگشتم به عقب، شخصی را دیدم که نزدیک من آمد و با

زبان فصیح گفت:« ای سیّد! سلامٌ علیکم». ترس و وحشت به

کلی از وجودم رفت و اطمینان و سکون نفس پیدا کردم.

تعجب آور آنبود که چگونه این شخص در تاریکی شب،

متوجه ی سیادت من شد و در آن حال من از این مطلب

غافل بودم.

به هر حال سخن می گفتیم و می رفتیم که از من سؤال

کرد:» قصدِکجا داری؟»، گفتم« مسجد سهله»، فرمود:«به

چه جهت؟»، گفتم:«به قصد تشرف و زیارت ولی عصر(عج الله

تعالی فرجه الشّریف)».

مقداری که رفتیم به مسجد زیدبن صوحان رسیدیم، داخل

مسجد شده و نماز خواندیم و بعد از دعایی که سید خواند

احساس انقلابی عجیب در خود نمودم که از وصف آن عاجزم.

بعد از دعا، فرمودند:« سید تو گرسنه ای، چه خوب است

شام بخوری». پس سفره ای که زیر عبا داشت، بیرون آورد.

مثل این که در آن سه قرص نان و دو یا سه خیار سبز

تازه بود( آن وقت چله ی زمستان بود و من متوجه این

معنا نشدم که این آقا این خیار تازه ی سبز را از کجا

آورده است). طبق دستور آقا، شام خوردم. سپس

فرمود:«بلند شو! تا به مسجد سهله برویم». وقتی داخل

مسجد شدیم، آقا مشغول اعمال وارده در مقامات شد و من

هم به متابعت آن حضرت انجام وظیفه می کردم و بدون

اختیار نماز مغرب و عشا را به او اقتدا کردم.

بعد از آن که اعمال تمام شدريا، آن بزرگوار فرمود:«

ای سیّد! آیا مثل دیگران بعد از اعمال مسجد سهله به

مسجد کوفه می روی یا در همین جا می مانی؟»، گفتم:« می

مانم ». وقتی در وسط مسجد، در مقام امام صادق(علیه

السلام) نشستیم، به آن آقا گفتم:« آیا چای یا قهوه یا

دخانیات میل دارید که آماده کنم؟»، در جواب، کلام

جامعی را فرمودند:«این امور از فضول زندگی است و ما

از این فضوولات دوریم».

این کلام در وجودم اثر گذاشت؛ به نحوی که هرگاه یادم

می آید، ارکان وجودم می لرزد.

به هر حال این نشست، نزدیک دو ساعت طول کشید و در

این مدت مطالبی ردوبدل شد که به بعضی از آنها اشاره

می کنم:

-در رابطه با استخاره سخن به میان آمد، آن آقا

فرمود: « ای سیّد! با تسبیح به چه نحو استخاره می

کنی؟»

گفتم:«سه مرتبه صلوات می فرستم و سه مرتبه می گویم:

اَستَخیرُ اللهَ بَرِحمِتهِ خِیرةً فی عافیةٍ. پس مقداری از تسبیح

را گرفته می شمارم، اگر دو تا ماند، بد است و اگر یکی

ماند، خوب است».

فرمود:« برای این گونه استخاره ، باقی مانده ای سات

که به شما نرسیده و آناین است که هرگاه یکی باقی

ماند، فوراً حکم به خوبی استخاره نکنید؛ بلکه توقف

کنید و دوباره بر ترک عمل استخاره کنید. اگر زوج

باقی ماند،کشف می شود که استخاره ی اول خوب است؛ اما

اگر یکی باقی ماند، کشف می گردد که استخاره ی اول

میانه است».

به حسب قواعد علمیه می بایست دلیل بخواهم اما مجرد

به این قول، تسلیم شدم و در عین حال هنوزمتوجه نیستم

که این آقا کیست؟!

-از جمله مطالب در این جلسه، تأکید سیّد عرب بر تلاوت

این سوره ها بعد از نمازهای واجب بود:

بعد از نماز صبح سوره ی یس، بعد از نماز ظهر سوره ی

نبأ، بعد از نماز عصر سوره ی عصر، بعد از نماز مغرب

سوره ی واقعه وبعد از نماز عشا سوره ی ملک.

-دیگر این که تأکید فرمودند:« دو رکعت نماز، بین

نمازهای مغرب و عشا، که در رکعت اول بعد از حمد، هر

سوره ای خواستی می خوانی و در رکعت دوم، بعد از حمد

سوره ی واقعه را می خوانی».

-تأکید فرمودند که بعد از نمازهای پنج گانه این دعا

را بخوان:«اَللّهمَّ سرّحنی عَن الهمومِ والغُمومِ وَ وَحشَةِ الصِّدرِ

وَ وَسوَسَةِ الشیطان بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرّاحِمینَ».

-و تأکید فرمودند بر خواندن این دعا بعد از ذکر رکوع

در نمازهای یومیّه، به ویژه رکعت آخر:«اللّهُمَّ صلِّ عَلی

محمّدٍ و آلِ محمّد و ترحّم علی عجزنا و اَغِثنا بحقّهم».

-در تعریف و تمجید از کتاب شرایع الاسلام مرحوم محقق حلی

فرمودند:« تمام آن مطابق با واقع است؛ مگر کمی

ازمسائل آن».

-تأکید فرمودند بر خواندن قرآن و هدیه کردن ثواب آن،

برای شیعیانی که وارث ندارند، یا دارند؛ ولی یادی از

آن ها نمی نند.

-تأکید فرمودند بر این که تحت الحنک را از زیر حنک دور

دادن و سر آن را در امامه قرار دادن.

-تأکید فرمودند بر زیارت سیدالشّهدا(علیه السّلام)

-دعا کردند در حق من و فرمودند:«خداوند تو را از

خدمتگزاران شرع قرار دهد».

-پرسیدم:« نمی دانم آیا عاقبت مارم خیر است و آیا من

نزد صاحب شرع مقدّس، روسفیدم؟». فرمود:«عاقبت تو خیر

و سعیت مشکور و روسفیدی».

و نیز پرسیدم:«نمی دانم آیا پدر و مادرو اساتید و ذوی

الحقوق از من راضی هستند یا نه؟».فرمود:« تمام آن ها

از تو راضی اند و درباره ات دعا می کنند».

استدعای دعا کردم برای خودم که موفق باشم برای تألیف

و تصنیف، دعا فرمودند.

در این جا مطلب دیگری است که مجال بیان آن نیست.

پس خواستم از مسجد به جهت حاجتی بیرون روم، آمدم

نزدیک حوض که به ذهنم رسید: چه شبی بود و ای سیّد عرب

کیست که این همه با فضیلت است؟! شاید همان مقصود و

معشوقمباشد. تا به ذهنم این معنا خطور کرد، با

اضطراب برگشتم؛ ولی آن آقا را ندیدم و کسی هم در

مسجد نبود.

یقین یدا کردم که آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه

الشّریف) را زیارت کردم و غافل بودم. مشغول گریه شدم

و هم چون دیوانه تا صبح اطراف مسجد گردش می نمودم.

چون عاشقی که بعد از وصال مبتلا به هجران شود.

تخلیص از کتاب: شیفتگان حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشّریف )

اثر: احمد قاضی زاهدی

 

   

سفارشات امام زمان ( عج الله تعالی فرجه الشریف)در دیدار با حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی(قدس سره)

آیت الله العظمی مرعشی نجفی(قدس سره) نقل می فرمودند:

در زیارت عسکریین (علیهماالسلام) و در جاده ی منتهی به حرم سید محمد( علیه السلام)( از

فرزندان بلافصل امام هادی«علیه السلام» می باشند) راه گم کردم و در اثر تشنگی و گرسنگی

زیاد و وزش باد در قلب الاسد( گرم ترین روز سال و نیمه ی تابستان هر سال را می گویند) از

زندگی مأیوس شده و غش کرده و بی هوش روی زمین افتادم. پس از مدتی ناگهان چشم باز کرده

دیدم سرم در دامن شخص بزرگواری است. ایشان به من آب گوارایی داد که مانندش را در

شیرینی و گوارایی در عمر نچشیده بودم. و بعد از سیراب کردنم سفره اش را باز کرد( در

میان سفره دو یا سه عدد نان بود) که از ژان نیز خوردم. سپس این شخص که به لباس عرب بود

 فرمود: سید در این نهر برو و بدن را شستشو نما. گفتم برادر این جا نهری نیست. نزدیک بود

از تشنگی بمیرم شمامرا نجات دادید . آن مرد عرب فرمود این آب گواراست با گفته ی او نگاه

کردم دیدم نهر آب باصفایی است. تعجب کرده و با خود گفتم این نهر نزدیک من بود در خالی که

می خواستم از تشنگی بمیرم. در ادامه فرمودند : ای سید قصد کجا را داری؟ گفتم حرم مطهر

سید محمد (علیه السلام) فرمود این حرم سیدمحمد است. نگاه کردم دیدم در زیر بقعه ی سیدمحمد

(علیه السلام) قراردارم حال آن که من در قادسیه گم شده بودم و مسافت زیادی بین آن جا و بقعه

ی سید محمد (علیه السلام) است. 

از فوایدی که از مذاکره با آن عرب در این فرصت نصیبم شد، این هاست:

تأکید بر تلاوت قرآن شریف، و انکار شدید بر کسی که قائل به تحریف قرآن است.

تأکید بر نهادن عقیقی که نام های مقدسه ی چهرده معصوم(علیهم السلام) بر آن نقش بسته شده،

در زیر زبان میت.

تأکید بر احترام پدر و مادر(زنده باشند یا مرده).

تأکید بر زیارت بقاع ائمه (علیهم السلام) و اولاد آن ها و تعظیم و تکریمشان و زیارت صالحان و

علما.

تأکید بر احترام ذریه ی سادات.

و به من فرمودند:« قدر خود را به خاطر انتسابت به اهل بیت (علیهم السلام) بدان و شکر این

نعمت را که موجب سعادت و افتخار زیاد است، به جای آور».

تأکید بر تسبیح فاطمه زهرا(علیها السلام).

تأکید بر زیارت سیدالشهدا(علیه السلام)از دور و نزدیک.

تأکید بر حفظ خطبه ی شقشقیه ی امیرالمؤمنین(علیه السلام) (خطبه سوم نهج البلاغه) و خطبه ی

علیا مخدره زینب کبری(علیها السلام) در مجلس یزید.

و...

به هر حال به ذهنم خطور نکردکه آقا کیست؟! مگر آن گاه که از نظرم غایب شد.

 

چگونه همه ما را دوست داشته باشند؟

امام جعفر صادق( علیه السلام) می فرمایند:

 اگر فردی هفتاد بار سوره ی دخان را بخواند، خلایق او

را دوست بدارند.

اگر فردی سوره ی واقعه را در شب جمعه بخواند، خداوند

دوستی او را در دل همه ی مردم بیندازد.

از رسول اکرم (صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم)روایت شده

است که: اگر کسی آیه ی«أن لا تَعلَوا عَلَیَّ و أتُونی

مُسلِمینَ لَولا اَن رَبَطنا عَلی قَلبِها لِتَکونَ مِنَ المؤمِنین» را

بر طعامی بخواند، محبت او بر دیگران اثر دارد.