ماه شعبان

فرا رسیدن ماه شعبان و اعیاد شعبانیه بر ساحت مقدس حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دوستداران و شیعیان حضرت مبارک.

شعبا ن   شد    و   پیک    عشق    ا ز   را   ه   آمد

عطر نفس(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بقیة  الله آمد

با  جلوه ی سجاد و ابوالفضل و حسین (علیهم السلام)

یک   ما  ه  و  سه   خورشید   د ر   این    ما ه   آمد

 

آينده نگرى و پيش انديشى
مرحوم شيخ صدوق رحمة اللّه عليه در كتاب خود آورده است :
در يكى از روزها شخصى ، محضر مبارك امام حسين عليه السّلام شرفياب شد و ضمن احوال پرسى عرضه داشت : يا ابن رسول اللّه ! در چه حالتى هستى ؟ و شب را چگونه به صبح آورده اى ؟
حضرت در جواب فرمود: در حالتى به سر مى برم كه پروردگارم در هر لحظه شاهد و ناظر بر اعمال و كردارم مى باشد.
و آتش دوزخ را بر سر راه خود مى بينم ، مرگ كه به دنبال من است ، هر لحظه مرا مى جويد؛ و مى دانم كه محاسبه ، نسبت به گفتار و كردارم حتمى است ، پس سعادت و خوشبختى خود را در گرو اعمال و گفتار خود مى دانم ؛ و هر آنچه را دوست داشته باشم ، به آن دست نمى يابم ؛ و از آنچه بى زار و ناخرسندم ، نمى توانم خود را برهانم ؛ و بالا خره بايد تابع مقدّرات الهى ، باشم ؛ و ايمان دارم كه تمامى امور من به دست ديگرى است ، كه اگر بخواهد مرا مؤ اخذه مى كند؛ و اگر مايل باشد مرا عفو مى نمايد. پس با يك چنين حالتى كدام فقيرى در پيشگاه خداوند، از من فقيرتر و نيازمندتر خواهد بود.

 خبر از آينده عباس (علیه السلام )  

مورخان نقل مى كنند: در دوران طفوليت حضرت عباس (عليه السّلام  ) يك روز اميرالمؤ منين على بن ابى طالب (عليه السّلام ) وى را در دامان خود گذاشت و آستين هايش را بالا زد و در حالى كه به شدت مى گريست به بوسيدن بازوهاى عباس (عليه السّلام  ) پرداخت .

ام البنين (سلام الله علیها )، حيرت زده از اين صحنه ، از امام (عليه السّلام  ) پرسيد: چرا گريه مى كنيد؟! حضرت با صداى آرام و اندوه زده پاسخ داد: به اين دو دست نگريستم و آن چه را كه بر سرشان خواهد آمد به ياد آوردم .

ام البنين (سلام الله علیها )، شتابان و هراسان ، پرسيد: چه بر سر آنها خواهد آمد؟!

امام (عليه السّلام  ) با لحن مملو از غم و اندوه و تاءثر گفت : اين دستها از بازو قطع خواهد شد. كلام حضرت چون صاعقه اى بر ام البنين (سلام الله علیها ) فرود آمد و قلبش را ذوب كرد و با وحشت و شتاب پرسيد: (چرا دستهايش قطع مى شوند)؟!

امام (عليه السّلام  ) به او خبر داد كه دستان فرزندش در راه يارى اسلام و دفاع از برادرش ، حافظ شريعت الهى و ريحانه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم )، قطع خواهد شد. ام البنين (سلام الله علیها ) گريه كرد و زنان همراه او نيز در غم و رنج و اندوهش ‍ شريك شدند.

سپس ام البنين (سلام الله علیها ) به دامن صبر و بردبارى چنگ زد و خداى را سپاس ‍ گفت كه فرزندش فداى سبط گرامى رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم ) و ريحانه او خواهد گرديد.

اميرالمؤ منين على (عليه السّلام  ) فرمود: ام البنين ، فرزندت عباس (عليه السّلام  ) نزد خداى تبارك و تعالى منزلتى عظيم دارد و خداى متعال در عوض دو دستش ، دو بال به مرحمت خواهد كرد كه با آنها با ملايكه در بهشت پرواز كند، همان گونه كه قبلا اين عنايت را به جعفر بن ابى طالب (عليه السّلام  ) نموده است . و ام البنين (سلام الله علیها ) با شنيدن اين بشارت ابدى و سعادت جاودانه مسرور شد.

نتيجه تواضع در مقابل بى خردان
روزى امام سجّاد، حضرت زين العابدين عليه السّلام در جمع عدّه اى از دوستان و ياران خود نشسته بود، كه يكى از خويشان آن حضرت ، به نام حسن بن حسن وارد شد.
و چون نزديك حضرت قرار گرفت ، زبان به دشنام و بدگويى به آن حضرت باز كرد؛ و امام عليه السّلام سكوت نمود و هيچ عكس العملى در مقابل آن مرد بى خرد نشان نداد تا آن كه آن مرد بد زبان آنچه خواست به حضرت گفت و سپس از مجلس بيرون رفت .
آن گاه ، امام سجّاد عليه السّلام به حاضرين در جلسه خطاب نمود و فرمود: دوست دارم هر كه مايل باشد با يكديگر نزد آن مرد برويم تا پاسخ مرا در مقابل بد رفتارى او بشنود.
افراد گفتند: يابن رسول اللّه ! ما همگى دوست داريم كه همراه شما باشيم و آنچه لازم باشد به او بگوييم و از شما حمايت كنيم .
سپس حضرت كفش هاى خود را پوشيد و به همراه دوستان خود حركت كرد و آن ها را با اين آيه شريفه قرآن نصيحت نمود: ((والكاظمين الغيظ والعافين عن النّاس واللّه يحبّ المحسنين )) .
و با اين سخن دلنشين ، همراهان فهميدند كه حضرت با آن مرد برخورد خوبى خواهد داشت .
وقتى به منزل آن مرد رسيدند، حضرت يكى از همراهان را صدا كرد و فرمود: به او بگوئيد كه علىّ بن الحسين آمده است .
چون مرد بد زبان شنيد كه آن حضرت درب منزل او آمده است ، با خود گفت : او آمده است تا تلافى كند و جسارت هاى مرا پاسخ گويد.
پس هنگامى كه آن مرد درب خانه را گشود و از خانه خارج گشت ، حضرت به او فرمود: اى برادر! تو نزد من آمدى و به من نسبت هائى دادى و چنين و چنان گفتى ، اگر آنچه را كه به من نسبت دادى در من وجود دارد، پس از خداوند متعال مى خواهم كه مرا بيامرزد.
و اگر آنچه را كه گفتى ، در من نيست و تهمت بوده باشد از خداوند مى خواهم كه تو را بيامرزد.
چون آن مرد چنين اخلاق حسنه اى را از امام زين العابدين عليه السّلام مشاهده كرد، حضرت را در آغوش گرفته و بوسيد و ضمن عذرخواهى ، گفت : اى سرورم ! آنچه را كه به شما گفتم ، تهمت بود ومن خود سزاوار آن حرف ها هستم ، مرا ببخش .


هفت     آسمون     دنیا    باید     که     غرق    نور    شه

یه   جور   دیگه   خدا   خواست  چشم  حسودا  کور  شه

دلای   دشمنامون   امسال    آخ   که   چه  بد  می سوزه

تولد حسین(علیه السلام) وخامنه ای(دامة برکاته) یه روزه

رهبر عزیزم تولدتان مبارک.

 

توقعات و انتظارات پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)

سالروز بعثت نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه وآله و سلم) برهمه ی دوستداران وپیروان حضرت مبارک باد.

1-‌ حفظ‌ آبروي‌ مردم‌

قال‌ رسول‌ الله(ص):

َ«هركس‌ پشت‌ سر برادر [ديني‌ خود] از آبروي‌ او دفاع‌ كند، بر خدا واجب‌ است‌ كه‌ او را از آتش‌ دوزخ‌ حفظ‌ كند.»

َ«وقتي‌ كه‌ خداي‌ عزوجل‌ مرا به‌ معراج‌ برد، گروهي‌ را ديدم‌ كه‌ ناخن‌هايي‌ از مس‌ داشتند و صورت‌ و سينة‌ خود را مي‌خراشيدند. گفتم: اي‌ جبرئيل! اين‌هاچه‌كساني‌هستند؟گفت:اين‌هاكساني‌هستندكه‌گوشت‌مردم‌رامي‌خورند و از آبرويشان‌ سخن‌ مي‌ گويند.»

 َ«كُلُ‌ المُسلِمِ‌ عَلَي‌ المُسلِمِ‌ حَر‌امٌ؛ مالُهُ‌ وَ‌ عِرضُهُ‌ وَ‌ دَمُهُ.»

 «همه‌ چيز مسلمان‌ بر مسلمان‌ حرام‌ است؛ مال‌ و آبروي‌ و خون‌ او.»

2- توجه‌ به‌ آخرت‌

قال‌ رسول‌ الله(ص):

َ«خَيرُ‌ الدُنيا وَ‌ الأخِرَةِ‌ مَعَ‌ العِلمِ‌ وَ‌ شَرُ‌ الدُنيا وَ‌ الأخِرَةِ‌ مَعَ‌ الجَهلِ»

 «خير دنيا و آخرت‌ با دانش‌ و شر‌ دنيا وآخرت‌ با ناداني‌ است.»

َ«حلوَةُ‌ الدُنيا مُرَةُ‌ الأخِرَةِ‌ وَ‌ مُرَةُ‌ الدُنيا حُلوَةُ‌ الأخِرَةِ»

 «شيريني‌ دنيا تلخي‌ آخرت‌ است‌ و تلخي‌ دنيا شيريني‌ آخرت‌ است.»

 َ«بهترين‌ شما كسي‌ است‌ كه‌ آخرت‌ خويش‌ را براي‌ دنيا وا نگذارد و دنياي‌ خود را به‌ خاطر آخرت‌ از دست‌ ندهد و سربار مردمان‌ نباشد.»

3- پرهيز از آرزوهاي‌ طولاني‌

قال‌ رسول‌ الله(ص):

َ«هركس‌ از امت‌ من، شبي‌ آرزوي‌ سنگيني‌ كند، خداوند عبادت‌ چهل‌ سال‌ او را باطل‌ مي‌كند» َ«سِتَةُ‌ الأَشيأِ‌ تُحبِطُ‌ الأَ‌عمالِ؛ أَلأشتِغال‌ بِعُيُوبِ‌ الخَلقِ‌ وَ‌ قَسوَةِ‌ القَلبِ‌ وَ‌ حُبُ‌ الدُنيا وَ‌ قِلَةُ‌ الحَيأِ‌ وَ‌ طوُلُ‌ الأَمَلِ‌ وَ‌ ظالِمٌ‌ لا يَنتَهي»

«شش‌ چيز كارهاي‌ نيك‌ را نابود مي‌كند؛ پرداختن‌ به‌ عيوب‌ مردم، سنگدلي‌ كردن، پرستيدن‌ دنيا، بي‌ حيا بودن، آرزوي‌ دراز داشتن‌ و رها نكردن‌ ستمگري.» َ

«اگر آدمي‌زاد، دره‌اي‌ پر از نخل‌ داشته‌ باشد، درة‌ ديگري‌ هم‌ مي‌ طلبد و باز هم‌ بعدي‌ را مي‌ طلبد و دره‌اي‌ ديگر هم‌ [و عاقبت] شكم‌ او را جز خاك‌ پر نمي‌كند.»

4- پرهيز از آزار و رنج‌ مردم‌

قال‌ رسول‌ الله(ص):

َ«مَن‌ آذي‌ مُسلِماً‌ فَقَد‌ آذ‌اني‌ وَ‌ مَن‌ آذ‌اني‌ فَقَد‌ آذَ‌ي‌ اللهَ»

«هركس‌ مسلماني‌ را آزار دهد، مرا آزار داده‌ است‌ و هركس‌ مرا آزار دهد خدا را آزار داده‌ است.» َ«هركس‌ سر راه‌ مسلمانان‌ را بگيرد و آزارشان‌ دهد، لعنت‌ كردن‌ او بر آن‌ها واجب‌ مي‌شود.»

َ«روا نيست‌ كه‌ مؤ‌مني‌ به‌ [برادر ديني‌ خود] به‌ تندي‌ و از سر آزار نگاه‌ كند.»

5-  سخت‌ نگرفتن‌

قال‌ رسول‌ الله(ص):

َ«آيا مي‌خواهيد بگويم‌ كه‌ آتش‌ دوزخ‌ در آينده‌ بر چه‌ كسي‌ حرام‌ است؟ بر كسي‌ كه‌ نرم‌ خو و خون‌ گرم‌ بوده‌ و سخت‌ گير نباشد.»

َ«خدا رحمت‌ كند كسي‌ را كه‌ هنگام‌ فروختن‌ [جنسي] سخت‌ نگيرد و هنگام‌ خريدن‌ آسان‌ بگيرد و وقتي‌ كه‌ پول‌ مي‌گيرد ملاحظه‌ كند و وقتي‌ كه‌ جنس‌ را مي‌دهد سخت‌ گير نباشد.»

َ«المُؤ‌مِنُ‌ هَيِنٌ‌ لِيِنٌ‌ حَتي‌ تخالَهُ‌ مِنَ‌ الَِينِ‌ اَحمَقٌ.»

«مؤ‌من‌ سخت‌ گير نيست‌ خوي‌ لطيفي‌ دارد، چندان‌ كه‌ فكر مي‌كني‌ او احمق‌ است.»

6- احترام‌ نمودن‌ به‌ يكديگر و بزرگان‌

َقال‌ رسول‌ الله(ص):

َ«بركت‌ در بزرگان‌ ماست. پس‌ هر كس‌ به‌ كوچك‌ ما رحم‌ نكند و بزرگ‌ ما را گرامي‌ نشمارد از ما نيست.»

َ«أَكرِمُوا العُلَمأِ‌ فَأِنَهُم‌ وَرَثَةُ‌ الأَنبِيأِ‌ فَمَن‌ أَكرَمَهُم‌ فَقَد‌ أَكرَمَ‌ اللهَ‌ وَ‌ رَسُولَهُ.»

«دانشمندان‌ را گرامي‌ بداريد، چرا كه‌ ايشان‌ وارث‌ پيامبرانند و هركس‌ گرامي‌ شان‌ بدارد، خدا و رسولش‌ را گرامي‌ داشته‌ است.» َ«فرزندان‌ خود را احترام‌ كنيد و خوب‌ به‌ آن‌ها ادب‌ بياموزيد.»

7-  اخلاق‌ خوب‌

قال‌ رسول‌ الله(ص): َ

«امول‌ شما به‌ همة‌ مردم‌ نمي‌رسد، پس‌ اخلاق‌ خوب‌ خود را در ميان‌ ايشان‌ تقسيم‌ كنيد.»

َ«ثَلاثَةٌ‌ مِن‌ مَكارِمِ‌ الأَخ‌لاقِ‌ عِندَ‌اللهِ‌ أَن‌ تَعفُوَ‌ عَمَن‌ ظَلَمَكَ‌ وَ‌ تُعطِيَ‌ مَن‌ حَرَمَكَ‌ وَ‌ تَصِلَ‌ مَن‌ قَطَعَكَ.»

«خداوند سه‌ چيز را از فضايل‌ والاي‌ اخلاقي‌ مي‌شمارد؛ اول‌ آن‌ كه‌ از ستم‌ درگذري، دوم‌ آن‌ كه‌ كسي‌ را كه‌ به‌ تو چيزي‌ نمي‌دهد، از بخشش‌ خود بهره‌مند كني‌ و سوم‌ آنكه‌ با كسي‌ كه‌ از تو بريده، بپيوندي.»

َ«چهار چيز است‌ كه‌ با داشتن‌ آن‌ها بر نداري‌ خود غم‌ خور، راستگويي، امانت‌ داري، خوش‌ اخلاقي‌ و خودداري‌ در غذا خوردن.»

8- ادب‌

قال‌ رسول‌ الله(ص):

َ«خداوند اگر بخواهد بنده‌اي‌ را خوار كند، دانش‌ و ادب‌ را از او مي‌گيرد.»

َ«ما نَحَلَ‌ و‌الِدٌ‌ وَلَدَهُ‌ أَفضَلَ‌ مِن‌ أَدَبٍ‌ حَسَنٍ.»

«پدر، هيچ‌ مالي‌ را بهتر از ادب‌ به‌ فرزند نمي‌دهد.» َ«مردم، مثل‌ معادن‌ گوناگون‌ هستند و داراي‌ نژاد مختلف‌ هستند و تربيت‌ بد، مثل‌ نژاد بد است.»

9- با پيامبر بودن‌

قال‌ رسول‌ الله(ص): َ

«لَيسَ‌ مِنا مَن‌ وَسَعَ‌ اللهُ‌ عَلَيهِ‌ ثُمَ‌ قَتَرَ‌ عَلي‌ عَيالِهِ.»

«از ما نيست‌ كسي‌ كه‌ خدا روزي‌ اش‌ را زياده‌ كرده، ولي‌ او بر نان‌ خورهايش‌ سخت‌ مي‌گيرد.» َ«هر كه‌ با مسلماني‌ تقلب‌ كند، و يا به‌ او ضرري‌ بزند، و يا فريبش‌ دهد، از ما نيست.»

«هر كه‌ روز خود را آغاز كند و توكلش‌ به‌ غير خدا باشد، بر خدا هيچ‌ حقي‌ ندارد و هركس‌ روز خويش‌ را آغاز نمايد، و همتي‌ بر كار مسلمانان‌ نگمارد، مسلمان‌ نيست.»

10- پرهيز از اسراف‌ و زياده‌ روي‌

قال‌ رسول‌ الله(ص):

َ«از گونه‌هاي‌ اسراف‌ اين‌ است‌ كه‌ هر چه‌ مي‌خواهي، بخوري.»

َ«مَنِ‌ اقتَصَدَ‌ اَ‌غناهُ‌ اللهُ‌ وَ‌ مَن‌ بَذَرَ‌ أَفقَرَهُ‌ اللهُ‌ وَ‌ مَن‌ تَو‌اضَعَ‌ رَفَعَهُ‌ اللهُ‌ وَ‌ مَن‌ تَجَبَرَ‌ قَصَمَهُ‌ اللهُ.»

«هر كه‌ در خرج‌ كردن‌ ميانه‌ روي‌ كند، خدا او را بي‌ نياز مي‌كند و هر كه‌ زياده‌ روي‌ نمايد، خدا فقيرش‌ مي‌كند و هركس‌ بزرگي‌ بفروشد، خدا او را در هم‌ مي‌شكند.»

11- اصلاح‌ بين‌ مردم‌

قال‌ رسول‌ الله(ص): َ

«أَفضَلُ‌ الصَدَقَةِ‌ أَصلاحُ‌ ذ‌اتِ‌ البَينِ.»

«برترين‌ صدقه، آشتي‌ دادن‌ دو نفر است.»

َ«أَصلِح‌ بَينَ‌ الناسِ‌ وَ‌ لَو‌ تُعنِي‌ الكَذِبِ.»

«ميان‌ مردم، آشتي‌ برقرار كن، هرچند با سخني‌ دروغ‌ باشد.»

َ«مي‌خواهيد بگويم‌ كه‌ چه‌ چيزي‌ از روزه‌ و نماز و صدقه‌ بهتر است؟ آشتي‌ دادن‌ مردم. زيرا دوگانگي‌ در ميان‌ مردم‌ باعث‌ نابودي‌ است.»

12- اعتدال‌ و ميانه‌روي‌

قال‌ رسول‌ الله(ص):

َ«أَكبَرُ‌ اُمَتي‌ الَذينَ‌ لَم‌ يَعلَمُوا فَيَبطُرُوا وَ‌ لَم‌ يَقتَر‌ عَلَيهِم‌ فَيَسأَلُوا.»

«بزرگترين‌ افراد امت‌ من‌ كساني‌ هستند كه‌ نه‌ چندان‌ توانگرند كه‌ خود را گم‌ كنند و نه‌ چندان‌ تنگدست‌ كه‌ دست‌ دراز كنند.»

َ«وقتي‌ خداوند عزوجل‌ خيري‌ را براي‌ خانواده‌اي‌ بخواهد، به‌ ايشان‌ فهم‌ دين‌ مي‌دهد و كوچكانشان‌ بزرگانشان‌ را گرامي‌ مي‌دارند و [خداوند] در زندگي‌ مدارايشان‌ مي‌بخشد و در خرجشان‌ آن‌ها را ميانه‌رو مي‌كند و گناهان‌ ايشان‌ را به‌ آن‌ها نشان‌ مي‌دهد تا توبه‌ كنند و بازگردند و اگر براي‌ ايشان‌ چنين‌ نخواهد، آن‌ها را به‌ خودشان‌ وا مي‌گذارد.» َ

«سه‌ چيز آدمي‌ را هلاك‌ مي‌كند و سه‌ چيز نجات‌ مي‌دهد [اما] سه‌ چيزي‌ كه‌ هلاك‌ مي‌كند [عبارتند از:] بخلي‌ كه‌ از آن‌ اطلاعت‌ كنند، هوسي‌ كه‌ مطيعش‌ باشند و حالتي‌ كه‌ آدمي‌ از خود راضي‌ باشد. و سه‌ چيزي‌ كه‌ نجات‌ مي‌دهد [عبارتند از:] ترس‌ از خدا كه‌ در نهان‌ و عيان‌ باشد، مقتصد بودن‌ كه‌ در تنگدستي‌ و توانگري‌ باشد و عادل‌ بودن‌ كه‌ در همة‌ حالات‌ همراه‌ انسان‌ باشد.»

13-  امانت‌ داري‌

قال‌ رسول‌ الله(ص): َ

«اگر سه‌ چيز در برادرت‌ ديدي، به‌ او اميدوار باش، حيا، امانت‌ و صداقت. و چون‌ اين‌ سه‌ چيز را نديدي، اُميدي‌ به‌ او مبند.»

َ«براي‌ من‌ شش‌ چيز را ضمانت‌ كنيد، تا من‌ بهشت‌ را برايتان‌ ضمانت‌ مي‌كنم. وقتي‌ سخن‌ مي‌گوييد، راست‌ بگوييد، چون‌ وعده‌ مي‌دهيد، وفا كنيد، چون‌ مي‌خواهند امانتي‌ به‌ دستتان‌ بسپارند، رد مكنيد، زير شكم‌ خود را از گناه‌ نگاه‌ داريد، چشم‌ خود را حفظ‌ كنيد و دستانتان‌ را از گناه‌ بازداريد.»

َ«سه‌ چيز در هر كه‌ باشد، منافق‌ است، هر چند روزه‌ بدارد، نماز بخواند، حج‌ و عمره‌ بگزارد و بگويد: من‌ مسلمانم. آن‌ كه‌ چون‌ حرفي‌ مي‌زند، دروغ‌ بگويد، چون‌ وعده‌ مي‌دهد، وفا نكد و چون‌ امانت‌ مي‌گيرد، خيانت‌ كند.»

14- برادري

قال‌ رسول‌ الله(ص): َ

«شما آيينة‌ برادر خود هستيد، اگر عيبي‌ در او مي‌بينيد، آن‌ را پاك‌ كنيد.»

َ«انسان‌ بايد برادر خويش‌ را ياري‌ كند، چه‌ ستمگر باشد و چه‌ ستمديده. اگر ستمگر است‌ او را از ظلم‌ بازدارد و اين‌ همان‌ ياري‌ كردن‌ اوست‌ و اگر ستمديده‌ است‌ او را كمك‌ كند.»

َ«مَن‌ هَجَرَ‌ أَخاهُ‌ فَوقَ‌ ثَ‌لاثٍ‌ فَماتَ‌ دَخَلَ‌ النارَ.»

«هركس‌ بيش‌تر از سه‌ روز با برادر خود قهر بماند و بميرد به‌ دوزخ‌ مي‌رود.»

15- بردباري‌

قال‌ رسول‌ الله(ص): َ

«نيرومندترين‌ شما كسي‌ است‌ كه‌ چون‌ عصباني‌ مي‌شود، اختيار خود را از دست‌ ندهد و بردبارترين‌ شما كسي‌ است‌ كه‌ در عين‌ توانايي‌ از خطاي‌ ديگران‌ بگذرد.»

َ«سه‌ چيز است‌ كه‌ هر كه‌ آن‌ها را داشته‌ باشد سزاوار ثواب‌ بوده‌ و ايمانش‌ كامل‌ است؛ اخلاقي‌ كه‌ به‌ وسيلة‌ آن‌ با مردم‌ زندگي‌ كند، تقوايي‌ كه‌ وي‌ را از محرمات‌ خدا دور سازد و حلمي‌ كه‌ او را از جهالت‌ با جاهل‌ بر كنار دارد.»

َ«ثَلاثٌ‌ مِن‌ مَكارِمِ‌ الأَخ‌لاقِ‌ فِي‌ الدُنيا وَ‌ الأخِرَةِ، أَن‌ تَعفُوَ‌ عَمَن‌ ظَلَمَكَ‌ وَ‌ تَصِلَ‌ مَن‌ قَطَعَك‌ وَ‌ تَحلُمَ‌ عَمَن‌ جَهِلَ‌ عَلَيكَ.»

«سه‌ چيز در دنيا و آخرت‌ از فضايل‌ اخلاقي‌ به‌ شمار مي‌رود، اينكه‌ ازكسي‌ كه‌ به‌ تو ظلم‌ كرده‌ است، بگذري، با كسي‌ كه‌ از تو بريده‌ است، بپيوندي‌ و بردباري‌ كني‌  با كسي‌ كه‌ با جهلش‌ عليه‌ تو كار مي‌كند.»

16- پاكدامني‌

قال‌ رسول‌ الله(ص): َ

«از زنان‌ مردم‌ چشم‌ بپوشيد تا زنانتان‌ پاكدامن‌ بمانند و به‌ پدر و مادر نيكي‌ كنيد، تا فرزندانتان‌ به‌ شما نيكي‌ كنند.»

َ«ما ز‌انَ‌ اللهُ‌ عَبداً‌ بِزينَةٍ‌ أَفضَلَ‌ مِن‌ عِفافٍ‌ في‌ دينِهِ‌ وَ‌ فَرجِهِ.»

«خداوند، بنده‌اش‌ را زينتي‌ بهتر از پاكدامني‌ در دين‌ و عورت‌ نداده‌ است.» َ«هر كه‌ از خدا پاكدامني‌ بخواهد، خدا به‌ او مي‌دهد و هركه‌ از خدا بي‌ نيازي‌ بخواهد خدا مي‌دهد.»

17- نظافت‌ و پاكيزگي‌

قال‌ رسول‌ الله(ص): َ

«اسلام‌ پاكيزه‌ است، شما نيز پاكيزه‌ باشيد كه‌ جز پاكيزگان‌ كسي‌ به‌ بهشت‌ نمي‌رود.»

َ«ريش‌ خود را شانه‌ كنيد و ناخن‌ خويش‌ را بگيريد. لباس‌ خود را بشوييد، موي‌تان‌ را كوتاه‌ كنيد و مسواك‌ بزنيد.»

َ«شستن‌ ظرف‌ها و پاكيزه‌ ساختن‌ خانه‌ها باعث‌ توانگري‌ است.»

18- اطاعت‌ از پدر و مادر و احترام‌ به‌ ايشان‌

قال‌ رسول‌ الله(ص):

َ«مراقب‌ دوستي‌ خود با پدرت‌ باش، هيچ‌ وقت‌ از او نبُر، چرا كه‌ خداوند، نورت‌ را خاموش‌ مي‌كند.»

َ«سه‌ چيز است‌ كه‌ هيچ‌ كس‌ نبايد آن‌ها را ترك‌ كند؛ نيكي‌ به‌ پدر و مادر؛ چه‌ مسلمان‌ باشند و چه‌ غير مسلمان، به‌ عهد خود وفا كردن، خواه‌ طرف‌ مسلمان‌ باشد و يا نباشد و رد‌ امانت‌ به‌ اهل‌ آن، چه‌ امانت‌ دهنده‌ مسلمان‌ باشد و چه‌ نباشد.»

َ«پنج‌ چيز كمر آدمي‌ را مي‌شكند؛ عاق‌ والدين‌ شدن، خيانت‌ زني‌ كه‌ شوهرش‌ به‌ او اطمينان‌ كرده، زمام‌ داري‌ كه‌ مردم‌ از او اطاعت‌ مي‌كنند، ولي‌ او از خدا اطاعت‌ نمي‌كند، كسي‌ كه‌ وعده‌ دهد و وفا نكند و در آخر اين‌ كه‌ كسي‌ دربارة‌ نسبت‌ مردم‌ بدگويي‌ كند.»

َ«جهاد فقط‌ آن‌ نيست‌ كه‌ كسي‌ در راه‌ خدا شمشير بزند، اين‌ هم‌ جهاد است‌ كه‌ كسي‌ بار زندگي‌ پدر، مادر و فرزند را بر دوش‌ بگيرد. لذا هر كسي‌ بار زندگي‌ خود را بر پشت‌ مي‌كشد تا از مردمان‌ بي‌ نياز باشد، در جهاد است.»

َ«خَمسٌ‌ يَعَجِلُ‌ اللهُ‌ لِصاحِبِها العُقُوبَةِ، البَغيِ‌ وَ‌ الغَدَرِ‌ وَ‌ عُقُوق‌ الو‌الِدَينِ‌ وَ‌ قَطيعَةُ‌ الرَحِمِ‌ وَ‌ مَعروُفٌ‌ لا يُشكَرُ.»

«خداوند پنج‌ گناه‌ را زود كيفر مي‌دهد؛ ستمگري، خيانت، بدرفتاري‌ با پدر و مادر، بريدن‌ از فاميل‌ و ناسپاسي‌ نعمت.»

19- پرهيزگاري‌

قال‌ رسول‌ الله(ص): َ

«سه‌ چيز است‌ كه‌ در هر كس‌ نباشد كارش‌ به‌ انجام‌ نمي‌رسد؛ تقوايي‌ كه‌ او را از گناه‌ نهي‌ كند، اخلاق‌ خوبي‌ كه‌ بتواند به‌ وسيلة‌ آن‌ با مردم‌ مدارا كند و صبري‌ كه‌ بوسيلة‌ آن‌ در برابر جهل‌ جاهلان، تاب‌ بياورد.»

َ«واجبات‌ خداوند را بجاي‌ بياور تا عابدترين‌ مردم‌ باشي، به‌ محرمات‌ الهي‌ نزديك‌ نشو، تا با تقواترين‌ مردم‌ به‌ شمار بيايي‌ و به‌ قسمت‌ الهي‌ راضي‌ باش‌ تا بي‌ نيازترين‌ باشي.»

َ«جَلَسأُ‌ اللهِ‌ غَدَ‌اً‌ أَ‌هلُ‌ الوَرَ‌عِ‌ وَ‌ الزُ‌هدِ‌ فِي‌ الدُنيا.»

«فردا همنشينان‌ خداوند، پرهيزگاران‌ و زاهدان‌ دنيا هستند.»

20- پرهيز از تكبر

قال‌ رسول‌ الله(ص):

َ«هر كس‌ براي‌ خداوند فروتني‌ كند، خدا او را بلند مي‌كند و هركس‌ تكبر بوزرد، خداوند او را پايين‌ مي‌آورد و هركس‌ سوگند دروغ‌ به‌ خدا بخورد، خداوند تكذيبش‌ مي‌كند.»

َ«مبادا تكبير بورزيد، چرا كه‌ شيطان‌ از روي‌ تكبر بر آدم‌ سجده‌ نكرد. از حرص‌ بپرهيزيد؛ چرا كه‌ آدم‌ از روي‌ حرص‌ از آن‌ درخت‌ خورد و حسودي‌ نكنيد؛ چرا كه‌ قابيل‌ از روي‌ حسد هابيل‌ را كشت. پس‌ ريشة‌ تمام‌ گناهان‌ اين‌ سه‌ گناه‌ هستند.»

َ«أَلا أَخبَرُكَ‌ بِأَ‌هلِ‌ النارِ؟ كُلُ‌ جَعظَرِ‌يٍ‌ حَو‌اظٍ، مُستَكبِرٍ‌ جَماعٍ‌ مَنُوعٍ.» «مي‌خواهي‌ بگويم‌ كه‌ چه‌ كسي‌ اهل‌ آتش‌ است؟ او كسي‌ است‌ كه‌ خود پسند، خودخواه، متكبر، آزمند و بخيل‌ است.»


برگرفته از کتاب الگوهاي‌ رفتاري پيامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم)/محمدرضاطباطبائي‌نسب

دستور خواب تا هنگام شهادت

شهادت مظلومانه باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) بر ساحت مقدس حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و دوستداران و پیروان حضرت تسلیت باد.

اكثر محدّثين و مورّخين در كتاب هاى مختلفى آورده اند:
هنگامى كه ماءمورين حكومتى خواستند امام موسى بن جعفر عليه السلام را از مدينه منوّره به سوى عراق حركت دهند، حضرت به فرزند خود، حضرت رضا عليه السلام دستور فرمود تا زمانى كه خبر قتل و شهادت پدرش را نياورده اند، هر شب رختخواب خود را جلوى اتاق آن حضرت پهن نمايد و در آن بخوابد.
خادم آن حضرت گويد: من هر شب رختخواب حضرت علىّ بن موسى الّرضا عليه السلام را جلوى اتاق امام موسى كاظم عليه السلام پهن مى كردم و حضرت رضا سلام اللّه عليه مى آمد و مى خوابيد.
و مدّت چهار سال به همين منوال سپرى شد، تا آن كه شبى از شب ها وقتى رختخواب را پهن كردم ، حضرت نيامد و تمام اهل منزل وحشت زده ؛ و غمگين شديم و همگى در فكر فرو رفتيم كه حضرت رضا عليه السلام كجا رفته ؛ و چه شده است ؟
چون صبح شد متوجّه شديم كه حضرت علىّ بن موسى الّرضا عليه السلام آمد و مستقيما نزد امّ احمد - يكى از همسران امام موسى كاظم عليه السلام رفت و فرمود: اى امّ احمد! آنچه پدرم نزد تو به وديعه نهاده است ، تحويل من بده .
در اين هنگام ، امّ احمد فريادى كشيد و گريه كنان بر سر و صورت خود زد و گفت : مولا و سرورم شهيد گشته است .
امام رضا عليه السلام فرمود: آرام باش و تا زمانى كه خبر شهادت پدرم منتشر نشده است سكوت نما.
پس ، امّ احمد آرامش خود را حفظ كرد؛ و آن گاه صندوقچه اى را به همراه دو هزار دينار آورد و تحويل امام رضا عليه السلام داد و گفت : پدرت ، امام موسى كاظم عليه السلام اين ها را به عنوان وديعه نزد من نهاد و فرمود:
تا هنگامى كه خبر شهادت مرا نشنيده اى ، از اين اشياء خوب مراقبت و نگه دارى كن ؛ و چون خبر قتل مرا شنيدى ، فرزندم رضا - سلام اللّه عليه - نزد تو مى آيد و آن ها را مطالبه مى نمايد، پس همه را تحويل او بده ؛ و بدان كه او بعد از من امام و حجّت خداوند متعال بر تمامى خلق مى باشد.(52)
همچنين مرحوم شيخ صدوق و طبرى و ديگر بزرگان ضمن حديثى طولانى از حضرت ابومحمّد امام حسن عسكرى عليه السلام آورده اند:
امام موسى كاظم عليه السلام سه شب مانده به آخر عمر شريفش ، به زندان بان خود - مسيّب - فرمود:
من سه روز ديگر به سوى پروردگار خود رحلت خواهم كرد و اين شخص ‍ پليد و پست - سندى بن شاهك - ادّعا مى كند كه مراسم تجهيز كفن و دفن مرا انجام مى دهد.
و سپس افزود: اى مسيّب ! بدان و آگاه باش كه چنين كارى امكان پذير نيست ؛ بلكه فرزندم ، علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام مرا تجهيز و تدفين مى نمايد.
و چون جنازه ام به قبرستان قريش منتقل گرديد، درون قبر، لَحَدى برايم درست كنيد؛ و هنگامى كه درون لَحَد قرار گرفتم ، سعى كنيد كه قبرم را مرتفع نگردانيد؛ و نيز از خاك قبر من جهت تبرّك استفاده نكنيد؛ چون خوردن تمام خاك ها حرام است ، مگر تربت شريف جدّم ، امام حسين عليه السلام كه خداوند تبارك و تعالى براى شيعيان و دوستان ، در آن تربت ، شفا قرار داده است .
مسيّب در ادامه روايت گويد: چون روز سوّم فرا رسيد و لحظات شهادت حضرتش نزديك شد، فرزند بزرگوارش حضرت علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام - كه از قبل او را مى شناختم - حضور يافت و من شاهد حضور آن حضرت تا پايان مراسم بودم .(53)
و چون حضرت ابوالحسن ، امام موسى بن جعفر عليهما السلام در همان زندان بغداد به شهادت رسيد - كه بعد از مدّت ها، آن زندان تبديل به مسجدى شد، كه در بغداد در محلّ دروازه كوفه موجود مى باشد - توسّط فرزندش امام علىّ بن موسى الرّضا عليه السلام تجهيز شد و در قبرستان قريش ، در اتاقى كه خود امام موسى كاظم عليه السلام خريدارى كرده بود، دفن گرديد.

سر  شب تا به سحر گوشه زندان چه كنم
دل  آشفته  چو گيسوى  پريشان چه كنم
گاه  پروانه  صفت  سوختم از هجر رضا
گاه چون  شمع مرا سينه  سوزان چه كنم
آرزويم  به  جهان  ديدن روى  پسر است
سوختم ، سوختم از آتش  هجران چه كنم
كنج  زندان ،  بلا  گشته ز هجران رضا
تيره ترروز من از شام غريبان  چه كنم
نه  رفيقى  به  جز از دانه زنجير  مرا
نه انيسى به جزازناله وافغان چه كنم
به  خدا  دورى  معصومه  و هجران رضا
مى كُشد  عاقبتم  گوشه  زندان چه كنم
از  وطن  كرده  مرا دور، جفاى هارون
من  دل  خسته  سرگشته و حيران چه كنم
گلى از خار نديد، اين همه آزار كه من
ديدم از طعنه اين مردم نادان چه كنم
سرنگون  كاش  شود  خانه  هارون پليد
كه چنين كرد مرا بى سر و سامان چه كنم
هر كجا مرغ اسيرى است،ز خود شاد كنيد
تا نمرده است ، ز كنج  قفس آزاد كنيد
مُرد اگر كنج قفس  ، طاير بشكسته پرى
ياد   از  مردن  زندانى  بغداد  كنيد
چون به زندان ، به ملاقاتى محبوس رويد
از  عزيز  دل  زهرا  و علىّ ياد كنيد
كُند و زنجير  گشائيد ، ز  پايش دم مرگ
زين ستمكارى هارون ، همه فرياد  كنيد
چار   حمّال  ،  اگر  نعش  غريبى  ببرند
خاطر  موسى  جعفر ،  همه  امداد كنيد
تا  دم مرگ ، مناجات و دعا كارش بود
گوش  بر  زمزمه  آن  شه  عبّاد  كنيد
پسرش نيست ، كه تا گريه كند بر پدرش
پس  شما  گريه بر آن كشته بيداد كنيد
نگذاريد   كه   معصومه   خبردار  شود
رحم  بر  حال  دل  دختر  ناشاد  كنيد


چهل داستان و چهل حديث از امام كاظم عليه السلام / عبداللّه صالحى

وصيت امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام) به كميل

اين حكمت، تعليمى از معلمى ربانى به متعلمى در سبيل نجات، يعنى «كميل بن زياد نخعى» است. آن گاه كه على(عليه السلام) دست او را گرفته و به صحرا مى برد تا دور از نگاه نااهلان و چشم هاى نامحرمان، او را مَحرم اسرار گرداند، و در سينه او براى نسل هايى كه مى آيند، گنج هايى ذخيره نمايد. نسل هايى كه حتى راه به صحرا ندارند، زيرا زمين از نكبت غربيان پر است. و ستاره هاى شاهدِ گفتار على(عليه السلام) در دل شب را، ابرهاى سياه ظلمتِ برخاسته از سوختن انسان ها در بن بست ايسم ها و آتش فتنه ها، و دود بركشيده از در خانه دختر رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم)، پوشانده است.

مخاطب اين حكمت، نسلى است كه تنها همين سياهى قلم بر سفيدى ورق را دارد، كه از سينه كميل ها تراويده و بر صفحه اوراق و كاغذها نقش بسته است.

همين آينده تاريك است كه على(عليه السلام) را وامى دارد تا حسرتش را با آه و نفس طولانى ظاهر كند، و به كميل تأكيد كند:

«فاحفظ ما اقول لك»

«بر آن چه به تو مى گويم، حافظ باش وآن را پاس بدار» .

قلب تو و قلب هر انسانى، ظرفى است كه حقايقى را در خود جمع مى كند و اسرارى را ضبط مى نمايد. و بهترين ظرف ها ، وسيع ترين و باظرفيت ترين آن ها است . قلبى كه بتواند حقايق بيش ترى را در خود جاى دهد، و اسرار زيادترى را در خود نگه دارد، و آن چنان بى ظرفيت نباشد كه به تلنگرى آن را بيرون بريزد، و به اندك فشارى بشكند و با حادثه كوچكى وارونه شود.

آن چه مى تواند به قلب ظرفيت بخشد و آن را وسعت دهد، علم و معرفت و حكمت است. حضرت در حكمت 205 به اين نكته توجه مى دهد و مى فرمايد:

«كل وعاء يضيق بما جعل فيه الا وعاء العلم فانه يتسع به».

«هر ظرفى با پر شدن از مظروف، بى ظرفيت مى شود و دچار فشار و تنگى مى شود و چيز ديگرى را در خود راه نمى دهد، جز ظرف علم، كه با آن به وسعت مى رسد و پر شدن از علم او را به وسعت بيشترى راه مى برد».

وفات حضرت زينب كبرى(سلام الله علیها)

از غم آن مه لقا قدم خميد
درعزايش گشته موهايم سفيد
زين مصيبت شيشه صبرم شكست
قلب محزونم ازاين ماتم برفت

لحظات آخر عمر زينب ( سلام الله علیها)

بسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
ماجراى كربلا پايان پذيرفته ، ولى غمهاى زينب فراموش شدنى نيست . هر لحظه او كربلا و عاشورا و اسارت و درد رنج است . هر لحظه ، مدينه يادآور حديث كساء اهل بيت و دوران هجرت زينب و حسين ، از سخت ترين دوران عمر اوست .
در مدينه قحطى سختى رخ داده است . عبدالله بن جعفر كه بحر جود و كرم است و عادت بر بذل و عطا دارد، به دليل اينكه دستش ‍ از سرمايه دنيا تهيه گشته راهى شام مى گردد و به كار زراعت مشغول مى شود؛ ولى زينب ، هر روز او گريه و داغ دل است . مدتى مى گذرد كه زينب گرفتار تب وصل خانواده اش مى گردد و هر لحظه مريضى او شدت پيدا مى كند، تا اينكه نيمه ظهر به همسر خويش عبدالله مى گويد: ((بستر مرا در حياط به زير آفتاب قرار بده .))
عبدالله مى فرمايد: ((او را در حياط جاى دادم كه متوجه شدم چيزى را روى سينه خويش نهاده و مدام زير لب حرفى مى زند. به او نزديك شدم ديدم پيراهنى را كه يادگار از كربلاست ؛ يعنى پيراهن حسين را، كه خونين و پاره پاره است ، بر روى سينه نهاده و مدام مى گويد: ((حسين ، حسين ، حسين !...))
لحظاتى بعد او وارد بر حريم اهل بيت النبوة گشت و كارنامه عمرش به به خير و سعادت ختم گرديد.

وفات میوه ی دل ام ابیها(سلام الله علیها) و علی ابن ابیطالب(علیه السلام) بر همه ی شعیان و دوستداران اهل بیت (عایه السلام) تسلیت باد.


200 داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع )/عباس عزيزى

ولادت حضرت علی (علیه السلام)-انفاق

ولادت با سعادت مولی الموحدین حضرت علی (علیه السلام) بر همه ی شیعیان و وستداران حضرت مبارک باد.

تادلم شاد و تنم فارغ از اندوه تب است

ساقيا  باده  بده فصل نشاط و طرب است

آسمان  جلوه ي  خاصي  كند  امشب   آري

چون  شب  سيزده  ماه  عزيز  رجب  است

متولد  شده  شاهي  كه  ز  الطاف  خدا

اسدالله  بود  و   شير  خدايش  لقب  است

شد   تولد   به   حريم  حرم  خاص  خدا

اوبه حق ملحق و هستي  جهان را سبب است

لطف  او  موجب  خوشبختي  و  توفيق بود

غضبش  مايه ي  بدبختي  و رنج و تعب است

زوج  زهرا  و  پسر  عم  رسول  مدني(ص)

پدر  محتشم  و  پادشه   تشنه  لب  است

نام  ناميش  علي  ابن  ابيطالب  و او

حامي  كشور  ايران  و  امير  عرب  است

شاه  اقليم  ولايت  كه  به  فرمان خدا

به  وليعهدي  سلطان  عرب  منتخب  است

لنگر  عرش  خدا  ذات  همايون  علي است

قبله ي  سوم  و  شاهنشه  والا نسب است

فاتح  خيبر  و  دست  حق  و  داماد  نبي

والي   ملك   ولايت   ولي   منتخب   است

باري  امروز  بزن  دست  به دامان علي

كه تو را عاقبت و خير و سعادت طلب است

(پيروي)

 

اميرالمؤمنين حضرت علي (عليه السلام) شبي تا صبح نخلستان شخصي را آبياري كردند  و در برابر، مقداري جو دريافت نمودند. وقتي جوها را به منزل بردند يك سوم آن را آرد كردند و از آن غذايي تهيه نمودند. چون غذا پخته و آماده شد مسكيني آمد  درخواست كمك كرد و آن ها غذا را به اودادند .

يك سوم ديگر ج.ها را آرد كردند و از آن غذايي تهيه نمودند. در اين هنگام نيز يتيمي آمد و از آنان كمك خواست. آن ها هم غذاي تهيه شده را به او دادند و از يك سوم باقي مانده غذايي مهيا كردند پس از آماده شدن غذا اسيري آمد و در خواست كمك كرد و آن ها نيز غذاي خود را به او دادند و حضرت و همسر و فرزندانش گرسنه ماندند.

خداي تعالي كه از نيت پاك آنان آگاه بود و مي دانست به خاطر خدا چنين انفاقي كرده اند به آنان پداش اخروي دادند و در باره ي آنان فرمود:

و يطعمون الطعام علي حبه مسكيناً و يتيماً و اسيراً

و براي محبت به خدا به مسكين و يتيم و اسير غذا مي دهند.


قصه هاي تربيتي چهارده معصوم/محمدرضا اكبري/صفحه40

محجة البيضاء،ج4،ص192

 عکس گرفته شده از وبلاگimam-ali-mola.blogfa.com