فواید سوره ی حمد

محمد عیاشی نقل می کند که رسول اکرم (صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم) به جابر فرمود: « ای

جابر! آیا می خواهی بهترین سوره ای را که خداوند در کتابش نازل کرده به تو بیاموزم؟» جابر

عرض کرد: آری! پدر و مادرم فدایت باد یا رسول الله! به من یاد ده. رسول اکرم (صلی اللهُ عَلَیه

وَ آله وَ سلَّم) سوره ی حمد را که ام الکتاب است، به وی آموخت. سپس فرمود: « ای جابر!

دوست داری از فضیلت آن برای تو بگویم؟ » گفت: بلی! ÷در و مادرم به فدایت! حضرت رسول

(صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم)فرمود: « این سوره شفای هر درد و بیماری است به جز مرگ!»

اگر فردی سوره ی حمد را هنگام خواب بخواند، مانند این است که چهل هزار دینار در راه خدا

صدقه داده است.

اگر کسی سوره ی حمد را بخواند، ثواب حاملین عرش الهی به او عطا می گردد.

رسول خدا صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم) می فرماید:« سوره ی فاتحة الکتاب هفت برابر کلیه ی

سوره های قرآن برتری دارد».

سوره ی فاتحة الکتاب شفای همه ی بیماری هاست. اگر این سوره در یک کفه ی ترازو قرار

گیرد و بقیه ی سوره ها در کفه ی دیگر، باز این سوره هفت برابر برتری دارد و خواننده ی این

سوره، ثواب حاملین عرش الهی را دارد.

امیرالمؤمنین علی ( علیه السلام) به نقل از رسول خدا(صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم) می فرماید: «

خداوند فرمود: هرکس بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم گوید، حق من است که مشکلش را حل کنم؛ وقتی

 اَلحَمدُ لَلّه ربِّ العالَمین گفت، بلاهای او را دفع و به او نعمت بخشم؛ هرگاه الرَّحمنِ الرَّحیم را بر

 زبان آورد، عطایم را زیاد کنم؛ وقتی مالِکِ یومِ الدّین گفت، حسناتش را سنگین کنم و از بدی

هایش درگذرم؛ زمانی که ایّاکَ نَعبُد گفت، بر عبادتش پلسخ دهم؛ هرگاه ایّاکَ نَستَعین را بر زبان

جاری ساخت، او را یاری می کنم و در مشکلات به فریادش می رسم؛ و وقتی اهدِنا الصِّراطَ

 المُستَقیم گفت، حرف هایش را قبول می کنم و به آرزویش می رسانم».

برگرفته از کتب

 شفا و درمان با قرآن ، نوشته ی مجتبی رضایی

کلید همه ی مشکلات(قرآن، دعا، صلوات، نماز) نوشته ی حسنعلی میرزابیگی

 

 

آرزوی حج

اگر کسی آرزوی رفتن به حج دارد....

اگر فردی هرروز یک مرتبه سوره ی عَمَّ یَتَسائَلون (نبأ) را به مدت یک سال بخواند، به زیارت

خانه ی خدا مشرف خواهد شد.

اگر کسی هرروز یک بار سوره ی حج را بخواند، هنوز سال بر او نگذشته، زیارا خانه ی خدا

نصیبش می گردد.

برگرفته از کتاب کلید همه ی مشکلات(قرآن نماز صلوات و دعا)نوشته ی حسنعلی میرزابیگی

التماس دعا

از همه ی دوستانی که بذل محبت کرده و به این وبلاگ سر می زنند التماس دعا داریم.

 یامهدی ادرکنی /عجل علی ظهورک

زیاد شدن روزی

هرکس سوره ی « ق » را بخواند، خداوند روزی او را زیاد می کند.

اگر کسی از روز چهارشنبه شروع کند، دو رکعت نماز بخواند و بعد 40 بار سوره ی کوثر را

قرائت نماید، مفید است.

اگر کسی هرروز و یا هرشب سوره ی ذاریات را بخواند ، روزیش زیاد می گردد.

اگر فردی از شب شنبه شروع کند  و هر شب 3 بار سوره ی واقعه را بخواند و شب جمعه8

بار بخواند و تا 5 هفته ادامه دهد، در جهت وسعت روزی اثر عجیبی دارد.

خواندن سوره ی اِنّا اَنزَلناه هرروز 10مرتبه بعد از نماز صبح به جهت وسعت رزق و نیز پی

 بردن به قدرت حق مفید است.

به عدد نام حضرت علی « علیه السِّلام » ، 110 بار سوره ی عادیات را بخواند که تأثیر

بسیاری جهت وسعتِ رزق دارد.

اگر فردی 180 مرتبه سوره ی القارعه را بخواند، خداوند بر روزیش بیفزاید.

خواندن سوره ی همزه در نماز مستحبی، مال را زیاد می کند.

اگر کسی برای غنا و توانگری دو رکعت نماز به جا آورد و 40بار  سوره ی کوثر را بخواند،

روزیش افزون می یابد.

جهت کسب مال دنیا هر یک از سوره های شمس، لیل، کافرون، توحید، فلق و ناس را 7 بار

بخواند و بعد بگوید « اللّهم اجعَل لی فَرَجاً و مَخرَجاً ».

هرروز بعد از نماز، دست ها را به طرف آسمان بلند کرده و به قصد دعا این آیه را 10 بار

بخواند:« رَبَّنا اَنزل عَلَینا ما ئدَة ً مِنَ السَّماءِ تَکونُ لَنا

عیداً لَا و آخِرِنا و آخِرِنا و آیة ًمِنکَ وارزُقنا وَ أنتَ

خیرُ الرّازِقینُ »

اگر فردی آیه ی 59 سوره ی انعام را بر صفحه ای نوشته و در محل کسب و کار خود داشته

باشد، برکتِ آن زیاد می شود.

سخنان امام صادق(علیه السلام)درباره ی صلوات

صلوات ، حجاب بین دعا و استجابت آن را برمی دارد.

دعا به وسیله ی صلوات به آسمان می رود.

 دعایی به تو می آموزم که چهره ات را از آتش دوزخ حفظ کند و آن صلوات پس از سپیده دم ا

ست که، صد بار بگو!

هرکس صلوات فرستد خدا یک صد حسنه برای او می نویسد.

از خداوند چیزی درخواست نکنید، مگر با صلوات آغاز کنید.« از ثواب الأعمال »

هرکس در روز صد صلوات فرستد، خداوند حاجت او را برآورده می سازد، سی حاجت در دنیا

و هفتاد حجت در آخرت.« از ثواب الأعمال »

پاداش صلوات بین نماز ظهر و عصر، معادل پاداش هفتاد رکعت نماز است.

اگر دعایی کنیدو نام پیامبر(صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم) را نگویید، دعا از سر شما پر میزند.« از

کافی، جلد4»

روز قیامت چیزی سنگین تر از صلوات نیست.

هرکس بعد از نماز صبح یک صد مرتبه صلوات فرستد، خداوند او را از آتش جهنم نگه دارد.«

از بحار جامع الأخبار »

صلوات از حضرت حق رحمت؛ از ملائکه تزکیه؛ از مردم دعا.

همیشه دعا ممنوع از اجابت است ، تا صلوات فرستاده شود.

صلوات مابین ظهر و عصر مساوی است با هفتاد حج.

بهترین اعمال روز جمعه صلوات است، اگرچه یک صد یا یک مرتبه باشد.

هرکس بعد از نماز عصر روز جمعه هفت مرتبه صلوات بفرستد، ثواب او برابر است با ثواب

عمل ثقلین در آن روز.

از کتاب کلید همه ی مشکلات(قرآن، دعا، صلوات، نماز) نوشته ی حسنعلی میرزابیگی.

 

 

سخنان رسول خدا (صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم)درباره ی صلوات

هر کس روز و شب بر من صلوات فرستد، شفاعت من بر او واجب می شود؛ اگرچه اهل گناه باشد.

بخیل است کسی که نام من در نزد او برده شود و بر من درود نفرستد.«از ثواب الاعمال»

یاد من عبادت است.

صلوات شما بر من موجب استجابت دعا می شود و اعمال شما را پاک می کند.

هر کس یک بار بر من صلوات فرستد، خداوند دری از عافیت برای او باز کند.«ازجامع الاخبار»

صلوات بر من نور است و هرکس نور برایش باشد، از اهل بهشت است.«از جامع الاخبار»

هرگز وارد جهنم نمی شود، کسی که بر من صلوات بفرستد.

رستگارترین شما از ترس قیامت کسی ست که بر من صلوات بفرستد.«از الفوز المؤبد»

هرگاه می خواهید نماز بخوانید، حمد خدا را بگویید و بر من صلوات بفرستید.«از صلوات گنجینه اسرار»

کسی که نماز بخواند و صلوات نفرستد، نمازش قبول نیست.«از صلوات گنجینه اسرار»

هرکسی صد صلوات بر محمد(صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم) و آل او(علیهم السلام)فرستد، خداوند صد حاجت او را برآورده کند.«ازفرائد السّمطین»

هر کس آخرین سخنش صلوات باشد، داخل بهشت می شود.

صلوات و درود بر من و خاندان من ، نفاق را از بین می برد.

هرگز داخل جهنم نمی شود، کسی که بر من صلوات فرستد.

نزدیک ترین مردم در روز قیامت به من کسی است که صلوات بیش تر فرستاده است.«از جامع الأخبار»

هرکس در روز جمعه صد صلوات فرستد، خدا گناهان هشتاد ساله ی او را ببخشد.«از جامع الأخبار»

بسیار صلوات فرستادن بر منموجب از بین رفتن فقرمی شود.«از جلاء الأفهام»

سه گروه در عرشند، که گروهی از آن ها کسانی هستند که صلوات فرستاده اند.«از صلوات گنجینه ی اسرار»

روز جمعه برترین عبادات، صلوات بر من است.«از خصال»

صلوات بر من باعث رضایت خدا از شماست.« از صلوات گنجینه ی اسرار»

روز قیامت من در کنار میزان هستم؛ هرکس صلوات بر من فرستاده باشد، حسناتش را زیاد و گناهش را کم می کنم.

هرکس از امت من بر من صلوات فرستد، خدا درهای آسمان را برای او می گشاید.

هرکس صلوات بر من را فراموش کند، از راه بهشت به خطا رفته است.« از ثواب الأعمال»

اهل مجلسی که بر من صلوات نفرستد، در قیامت حسرت برایشان خواهد بود.«از جلاء الأفهام»

هرکس بر من صلوات نفرستد، آمرزیده نشود و خدا او را دور گرداند.«از ثواب الأعمال»

اگر کسی بر من هزار بار صلوات فرستد، حق تعالی او را از فضل خود، ثواب ده هزار رکعت نماز عطا فرماید.

صلوات بر من حجاب میان زمین و آسمان را برمی دارد، تا دعا به خدا برسد.« از جامع الأخبار»

هرکس در کتابی بر من صلوات بفرستد، تا نام من در آن کتاب هست، فرشتگان برای او از درگاه خدا طلب آمرزش می کنند.« از جلاء الأفهام»

بشارت دهید صلوات فرستنده بر من را، پیش از آن که مرگ او را دریابد.« از صلوات و آثار آن»

گرفته شده از کتاب کلید همه ی مشکلات(قرآنُ دعاُ صلوات و نماز) نوشته ی حسنعلی میرزابیگی

 

 

 

 

فضیلت صلوات

هر چیزی در این عالم یک حکم تکلیفی دارد و یک حکم وضعی. درود فرستادن به محمد(صلی الله علیه و آله و

سلم) و خاندان پاکش از نظر حکم تکلیفی مستحب است و دارای پاداش معنوی و از سوی دیگر آثار وضعی بی

شماری داردکه ما از بیش تر آنها غافلیم، اما آنچه از احادیث به دست می آید، دست کم چهل فضیلت برای

صلوات می توان نام برد.

اول تخلّق به اخلاق خداوندی است.

اطاعت امر خداوند است.

مشرّف شدن به صلوات و سلام خداوندی است.

موافقت با ملائکه است.

سبب حصول قرب خداست.

ملائکه بر او صلوات فرستند.

موجب رضای حق است.

قرب به رسول خدا(صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم)است و موجب شفاعت آن حضرت است.

موجب تحفه ی خاصّ آن حضرت است.

معروف شدن نزد آن حضرت است.

موجب اجر ثواب ذکر است.

موجب خوشنودی رسول خدا(صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم)است.

عبادتِ خداست.

کفاره ی گناهان است.

موجب خوشنودی همه ی ائمه(علیهم السلام) است.

دعای وسط دو صلوات مستجاب است.

موجب رستگاری دنیا و آخرت است.

دوری از عذاب جهنم است.

سبب روشنی قبر است.

سبب دفع فشار قبر است.

موجب خوشنودی ملک الموت است.

موجب خوشنودی رضوان جنت است.

موجب وفا کردن به عهد الست است.

موجب دفع نفاق است.

موجب صلوات فرستادن تمام خلائق است.

بهترین اعمال در آخرت است.

موجب پاکیزه شدن اعمال است.

موجب عافیت است.

موجب ادراک رحمت است.

سبب قبولی همه ی طاعات است.

سبب طیب شدن مجالس است.

سبب خلاصی از غیبت است.

سبب توانگری است.

سبب یادآمدن فراموشی است.

سبب نور بسیار در روز قیامت است.

موجب سنگینی میزان است.

موجب عبور از صراط است.

باعث خوشنودی تمام انبیاء است.

صلوات بهترین هدیه از طرف خداوند برای انسان است.

صلوات تحفه ای از بهشت است.

صلوات روح را جلا می دهد.

صلوات عطری است که دهان انسان را خوشبو می کند.

صلوات نوری در بهشت است.

صلوات نور پل صراط است.

صلوات شفیع انسان است.

صلوات ذکر الهی است.

صلوات موجب کمال نماز می شود.

صلوات موجب کمال دعا و استجابت آن می شود.

صلوات موجب تقرب انسان است.

صلوات رمز دیدن پیامبر در خواب است.

صلوات سپری در مقابل آتش جهنم است.

صلوات انیس انسان در عالم برزخ و قیامت است.

صلوات جواز عبور انسان به بهشت است.

صلوات انسان را در سه عالم بیمه می کند.

صلوات از جانب خداوند رحمت است و از سوی فرشتگان، پاک کردن گناهان و از طرف مردم، دعاست.

صلوات برترین عمل در روز قیامت است.

صلوات سنگین ترین چیزی است که در قیامت بر میزان عرضه می شود.

صلوات محبوب ترین عمل است.

صلوات آتش جهنم را خاموش می کند.

صلوات زینت نماز است.

صلوات گناهان را از بین می برد.

صلوات فقر و نفاق را از بین می برد.

صلوات بهترین داروی معنوی است.

هزار صف از فرشتگان به کسی که صلوات می فرستد، درود می فرستند.

فرشتگان پیوسته برای او طلب آمرزش می کنند.

سزاوارترین مردم در روز قیامتبه پیامبر خدا(صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم) محسوب می شود.

صلوات بلند نفاق را از بین می برد.

از دنیا نرود، تا درک کند مهدی آل محمد(صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم) را.

صلوات بر پیامبر(صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم) و اهل بیتش در نماز با جمله ی «و عجِّل فَرَجَهُم» تأکید شده است.  

- چه خوب است که انسان همیشه اهل صلوات باشد، چرا که پیامبر(صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم) دایم الصلوات بوده است. چه خوب است که همیشه زبان انسان مشغول ذکر صلوات باشدو فضای جامعه و محیط کار خود را معطر به لوات نماییم. با ذکر صلواتغم و اندوه و حزن را از خود دور کنید. با صلوات نوری در بهشت برای خود بیافریند. با صلوات گناهان خود را پاک و تولدی دیگر برای خود بوجود آورید.با صلوات پاداش هفتاد و دو شهید را برای خود ثبت نمایید و با صلوات ده حسنه برای خود ثبت کنید. صلوات همان گونه که آثار و فواید بسیار دارد، چنانچه از روی بی اعتنایی ترک شود، اثر وضعی ترک صلوات دامن گیر شخص سهل انگار می شود.آن چه برای تارک صلوات در وقت ذکر نام آن حضرت، مقرر شده نه چیز است:

اول: داغ شقاوت بر جبینش نهند؛ چنان چه در کتاب عدّه الدّاعی ابن فهد است.

دوم: خوار و بی اعتبار شود؛ چنان که در حدیث موسی بن جعفر(علیه السلام) است.

سوم: علامت بخل کامل است؛ چنان چه از حضرت زین العابدین وارد شده است.

چهارم: اسم جفاکاری بر آن آدم نهند؛ چنان که از رسول خدا(صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم) است.

پنجم:در مجلسی که صلوات نباشد، آن مجلس برای آن ها حسرت و وبال است؛ چنان که در کتاب عدّه الدّاعی از امام جعفرصادق (علیه السلام) است.

ششم: راه بهشت را گم کند؛ چنان که در حدیث رسول خدا(صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم) است.

هفتم: ترک صلوات موجب دخول آتش است ،

هشتم: موجب دوری از خداست؛ چنان که هردو در حدیث ابن بابویه از رسول خدا(صلی اللهُ عَلَیه وَ آله وَ سلَّم) آمده است.

نهم: سبب دوری از مقربین است.

منبع: کتاب گنج و خانواده نوشته سید محسن حجازی زاده

      کتاب کلید همه ی مشکلات نوشته حسن علی میرزابیگی

 

 

 

 

 

 

 

 

زن در اسلام

 Ø  مقدمه

در طول تاریخ بشر،هیچ موجودی مانند((زن)) مورد بی مهری و ظلم واقع نشده است. موجودی که پروردگار عالم او را مکمل و یاور مرد قرارداده است، گاه به دست خود و گاه به دست مردان نابخرد و خود خواه آنچنان اسیر و مغلوب و مقهور گشته است که زبان از گفتن وقلم از نوشتن آن باز می ماند. ضعف و ناتوانی جسمی زنان نسبت به مردان، احساسات و عواطف فراوان آنان، تناسب نداشتن برخی از کارها با طبیعت و ذوق و سلیقه زنان و بسیاری از موارد دیگر، عواملی هستند که دستاویز برخی از مردان قرار گرفته و موجب شده اند تا عده ای باور کنند که مرد از زن برتر آفریده شده است، از این رو، می پندارند همواره زن باید اسیر و مغلوب مرد باشد و تنها به این جهت باید او را در زندگی مشترک پذیرفت که تولید فرزند کند و یا کارهای مرد را انجام دهد.

سر نوشت زن در طول تاریخ این گونه بوده است. این رفتار تحقیر آمیز تنها در جوامع غیر متمدن و وحشی نبوده، بلکه جوامعی که خود را متمدن می دانستند نیز چنین بر خوردی با زن داشته اند و هر کدام به نوعی زن را بازیچه دست خود قرار داده بودند.

از آنجایی که در پدید آمدن ظلم همواره دو نفر ـ ظالم و مظلوم ـ نقش دارند، خود زن نیز با ظلم پذیری، به مظلومیت خویش کمک کرده است. او نیز باور کرده که در برابر مردان پست و بی ارزش است و صرفا باید در خدمت ارضای غرایز جنسی مرد باشد و بس. هیچ گاه تصور نمی کرد که او نیز بتواند در رشد و تکامل جامعه موثر و نقش آفرین باشد و یا صفات و ویژگی های زنانه اش مکمل صفات و ویژگی های مرد باشد، به طوری که بدون آنها مردان دچار نقصان شوند. دور نمایی از وضعیت و جایگاه زن در جوامع مختلف و در میان اقوام و ملل گوناگون را می توان در ضرب المثل های به جای مانده از آن دوران دید:

سخن زنت را بشنو ولی هرگز باور نکن ! (مثل چینی)

در بدن ده زن روی هم رفته تنها یک روح بیشتر وجود ندارد. (مثل روسی)

برای اسب رام و سرکش مهمیز لازم است و برای زن خوب و بد هم چوب. (مثل ایتالیایی ) .

Ø  مقام زن در جهان بینی اسلامی و شخصیت زن در قرآن و مقایسه آن با سایر ادیان

دین مبین اسلام به شخصیت انسان، اجتماعی و حقوقی زن عنایت کامل داشته و او را مورد تکریم و احترام قرار داده است. زن در اسلام، دارای جایگاه و منزلت رفیعی است که در هیچیک از ادیان دیگر چنین جایگاهی را احراز ننموده است. قرآن کریم در بسیاری از شئون زندگانی، زن و مرد را برابر می‌بیند و میان آنها تفاوتی از حیث هویت و شخصیت انسانی قائل نیست و تنها در مواردی که طبیعت و ساختمان روحی و جسمانی هر یک از دو جنس زن و مرد، اقتضا کند، تفاوتهایی میان آنان قائل است، آن هم به منظور مراعات هر چه بیشتر مصالح زن و خانواده.
اما علیرغم توجه فراوان قرآن به جنس زن، تاریخ اسلام همواره شاهد آراء متفاوت و متناقض در باب شخصیت انسانی زن و جایگاه اجتماعی و حقوقی او بوده است. این آراء متناقض در دو دسته عمده قابل تقسیم است
:
دسته اول: گروهی که زن را جنس پست تر و خادم مرد و عنصر گناه می‌دانند
.
دسته دوم گروهی که زن را به عنوان یک انسان، برابر با مرد دانسته و برای او درجات انسانی نظیر مرد قائل می‌باشند. دیدگاه گروه اول معمولاً مبتنی بر روایات ضعیف و برداشت قشری از آیات قرآن کریم است که موجب شکل‌گیری فرهنگ زن ستیزی در طول قرون و اعصار گذشته و نحوه تفکر در تمام زمینه‌های فرهنگی اعم از فلسفه، تفسیر، شعر و ادبیات، فقه و... رخ نموده است. تفکر این گروه تحت تأثیر اسرائیلیات است، آنها بر اساس این گونه روایات، زن را عنصر گناه و عامل فریب مرد دانسته و آنگاه بدون توجه به ظاهر قرآن و روایات صحیح فراوان که در شأن و مقام زن می‌باشند، تمامی احکام و قوانین مربوط به زن را مبتنی بر گناه نخستین زن می‌دانند. این نوع نگرش نسبت به زن در میان برخی فقیهان نیز به چشم می‌خورد و آنها زن را ناقص در عقل و کمالات معنوی دانسته و بر همین اساس درباره او رأی صادر کرده برای او تکالیف و حقوق تعیین می‌کنند...

علت العلل گسترش این فرهنگ در میان مسلمین، عدم نقد محتوایی روایاتی است که ریشه در اسرائیلیات دارد و عدم توجه به دلالت واقعی آیات و نیز بی‌توجهی به سنت قطعی الصدور می‌باشد. دیدگاه دوم که زن را در شخصیت انسانی هم پایه مرد دانسته و او را مورد تکریم قرار می‌دهد، مبتنی بر قرآن بوده و در حمایت و تکریم از زن به ارایه آراء جدیدی می‌پردازد که ملاک آن نقد محتوایی روایات و توجه به دلالت آیات می‌باشد. با نگاهی دقیق و علمی به قرآن کریم تمامی افکار و عقائد سخیف در ارتباط با زن باطل شده و دیدگاه واقعی قرآن کریم راجع به زن آشکار می‌شود. دیدگاهی که در مقایسه با کتب آسمانی پیشین، کاملتر، جامع‌تر و مترقی‌تر بوده و سعادت بشر‌ـ اعم از زن و مرد‌ـ را تأمین می‌کند. نگاه قرآن به زن نگاهی توأم با احترام است بر خلاف تورات که نگاهی سخیف به زن دارد به گونه‌ای که می‌توان آن را قاموس زنان خطاکار و گناهکار دانست و انجیل نیز آن را تائید نموده و در رد این مطالب سخنی به میان نیاورده است. قرآن کریم تفاوت در برخی از وظایف و حقوق میان زن و مرد را ناشی از طبیعت این دو جنس و به منظور تکریم زن و صیانت از سلامت جسمی و روحی او به رسمیت می‌شناسد اما تورات و انجیل تمایز جنسیتی را مبنای تفاوت در تکالیف و حقوق می‌دانند.
مبنای تشریع کلیه قوانین و حقوق خانوادگی، اجتماعی و جزایی در اسلام، خانواده است. به عبارت دیگر قرآن کریم در تشریع حقوق، توجه به مجموعه‌ای از انسانها، در محیطی به نام خانواده را مبنا قرار داده و در این تشریع، فردیت زن جدای از مرد و فردیت مرد جدای از زن مورد توجه قرار نگرفته است
.
به عبارت دیگر اسلام، تعامل میان زن و مرد را آن هم با لحاظ کردن تفاوتهای بیولوژیک و روان‌شناختی میان آنها، مد نظر قرار داده است. با توجه به این حقیقت می‌توان گفت؛ تمامی احکام حقوقی مربوط به زن، در ارتباط با این حقیقت است: زن رکن اصلی و اساسی خانواده و مایه قوام و دوام آن و عامل تربیت ابناء بشر می‌باشد
.
در مقایسه قرآن با عهدین‌ـ بر خلاف تبلیغات و تهاجم فرهنگی علیه قرآن‌ـ این حقیقت تبیین می‌شود که قرآن کریم تمامی تعالیم لازم جهت تکامل عقلی و معنوی انسان‌ـ اعم از زن و مرد‌ـ را در بر داشته و با توجه به فطرت‌، طبیعت‌، موقعیت و نقش انسانها در جامعه بشری، برای آنها تکالیف و وظایف مقرر کرده است و در تعیین حقوق و تکالیف انسانها، به تمایز و تفاضل جنسیت قائل نبوده و در تشریع احکام‌، راه افراط و تفریط نپیموده است.

 

قرآن تنها مجموعه قوانین نیست.محتویات قرآن صرفاً یک سلسله مقررات و قوانین خشک بدون تفسیر نیست.درقرآن هم هم قانون است و هم تاریخ و هم موعظه و هم تفسیر خلقت و هم هزاران مطلب دیگر . قرآن همان طوری که در مواردی به شکل بیان قانون دستورالعمل معین می کند در جای دیگر وجود و هستی را تفسیر می کند، راز خلقت زمین و آسمان و گیاه و حیوان و انسان و راز موت ها و حیاتها و ذلتها، ترقیها و انحطاطها،ثروتها و فقرها را بیان می کند.

قرآن کتاب فلسفه نیست، اما نظر خود را درباره  ی جهان و انسان و اجتماع-که سه موضوع اساسی فلسفه است-به طور قاطع بیان کرده است. قرآن به پیروان خود تنها قانون تعلیم نمی دهد و صرفاً به موعظه و پند واندرز نمی پردازد بلکه با تفسیر خلقت به پیروان خود طرز تفکر و جهان بینی مخصوص می دهد.زیربنای مقررات اسلامی درباره ی امور اجتماعی از قبیل مالکیت،حکومت،حقوق خانوادگی و...همانا تفسیری است که از خلقت و اشیا می کند.

از جمله مسائلی که در قرآن کریم تفسیر شده موضوع خلقت زن و مرد است.قرآن در این زمینه سکوت نکرده و به یاوه گویان مجال نداده است که از پیش خود برای مقررات مربوط به زن و مرد فلسفه بتراشد و مبنای این مقررات را نظر تحقیرآمیز اسلام نسبت به زن معرفی کنند. اسلام، پیشاپیش نظر خود را درباره ی زن بیان کرده است.

اگر بخواهیم ببینیم نظر قرآن درباره ی خلقت زن و مرد چیست،لازم است به مسئله سرشت زن و مرد-که در سایر کتب مذهبی نیز مطرح است-توجه کنیم. قرآن نیز در این موضوع سکوت نکرده است. باید بدانیم قرآن زن و مرد را یک سرشتی می داند یا دوسرشتی؛یعنی آیا زن و مرد دارای یک طینت و سرشت می باشند ویا دارای دو طینت و دو سرشت؟قرآن با کمال صراحت در آیات متعددی می فرماید که زنان را از جنس مردان و از سرشتی نظیر سرشت مردان آفریده ایم.قرآن درباره ی آدم اول می گوید : «همه ی شما را از یک پدر آفریدیمو جفت آن پدر را ازجنس خود او قرار دادیم»(سوره نساء آیه 1). درباره ی همه ی آدمیان می گوید: «خداوند از جنس خود شما برای شما همسر آفرید»(سوره نساء، سوره نحل و سوره روم).

در قرآن از آن چه در بعضی از کتب مذهبی هست که زن از مایه ای پست تر از مایه مرد آفریده شده و یا این که به زن جنبه ی طفیلی و چپی داده اندو گفته اند که همسر آدم اول از عضوی از اعضا طرف چپ او آفریده شده، اثر و خبری نیست. علی هذا در اسلام نظریه ی تحقیر آمیزی نسبت به زن از لحاظ سرشت و طینت وجود ندارد.

یکی از نظریه های تحقیرآمیزی که در گذشته وجود داشته است و در ادبیات جهان آثار نامطلوبی به جا گذاشته است این است که زن عنصر گناه است، از وجود زن شر و وسوسه بر می خیزد، زن شیطان کوچک است. می گویند در هر گناه و جنایتی که مردان مرتکب شده اند زنی در آن دخالت داشته است .می گویند مرد در ذات خود از از گناه مبراست و این زن است که مرد را به گناه می کشاند . می گویند شیطان مستقیماً در وجود مرد راه نمی یابد و فقط از طریق زن ست که مردان را می فریبد؛شیطان زن را وسوسه می کندو زن مرد را. می گویند آدم اول که فریب شیطان را خوردو از بهشت سعادت بیرون رانده شد،از طریق زن بود؛شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را.

قرآن داستان بهشت آدم را مطرح کرده ولی هرگز نگفته که شیطان یا متر حوا رافریفت و حوا آدم را. قرآن نه حوا را به عنوان مسئول اصلی معرفی می کند و نه او را از حساب خارج می کند. قرآن می گوید: به آدم گفتیم خودت و همسرت در بهشت سکنی گزینید و از میوه های آن بخورید. قرآن آن جا که پای وسوسه ی شیطان را به میان می کشد ضمیرها را به شکل«تثنیه»می آورد، می گوید «فوسوس لهما الشیطان»شیطان آن دو را وسوسه کرد(سوره اعراف آیه 20)، « فدلیهما بغرور»شیطان آن دو را به فریب راهنمایی کرد(سوره  اعراف آیه22)،«وقاسمهما انی لکما لمن الناصحین»شیطان در برابر هر دو سوگند یاد کرد که جز خیر آن ها را نمی خواهد(سوره اعراف آیه21).

به این ترتیب قرآن با یک فکر رایج آن عصر و زمان که هنوز هم در گوشه و کنار جهان بقایایی دارد، سخت به مبارزه پرداخت و جنس زن را از این اتهام که عنصر وسوسه و گناه و شیطان کوچک است مبرا کرد.

یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که نسبت به زن وجود داشته است در ناحیه ی استعدادهای روحانی و معنوی زن است؛ می گفتند زن به بهشت نمی رود، زن مقامات معنوی و الهی را نمی تواند طی کند، زن نمی تواند به مقام قرب الهی آن طور که مردان می رسندبرسد. قرآن در آیات فراوانی تصریح کرده است که پاداش اخروی و اجر الهی به جنسیت مربوط نیست، به ایمان و عمل مربوط است، خواه از طرف زن باشد و یا از طرف مرد.قرآن در کنار هر مرد بزرگ و قدیسی از یک زن بزرگ و قدیسه یاد می کند. از همسران آدم و ابراهیم و از مادران موسی و عیسی در نهایت تجلیل یاد کرده است. اگر همسران نوح و لوط را به عنوان زنانی ناشایسته برای شوهرانشان ذکر می کند، از زن فرعون نیز به عنوان زن بزرگی که گرفتار مرد پلیدی بوده است غفلت نکرده است. گویی قرآن خواسته است در داستان های خود توازن را حفظ کند و قهرمانان داستان ها را منحصر به مردان ننماید.

قرآن درباره مادر موسی می گوید: ما به مادر موسی وحی فرستادیم که کودک را شیر بده و هنگامی که بر جان او بیمناک شدی او را به دریا بیفکن و نگران نباش که ما او را به سوی تو باز پس خواهیم گردانید.

قرآن درباره ی مریم، مادر عیسی، می گوید: کار او به آن جا کشیده شده بودکه در محراب عبادت همواره ملائکه با او سخن می گفتند و گفت و شنود می کردند، از غیب برای او روزی می رسید، کارش از لحاظ مقامات معنوی آن قدر بالا گرفته بود که پیغمبر زمانش را در حیرت فروبرده، او را پشت سر گذاشته بود، زکریا در مقابل مریم مات و مبهوت مانده بود.

در تاریخ خود اسلام زنان قدیسه و عالی قدر فراوانند.کم تر مردی است به پای خدیجه برسد، و هیچ مردی جز پیغمبر(صلی الله علیه و اله و سلم)و علی (علیه السلام) به پایه حضرت زهرا(سلام الله علیها) نمی رسد. حضرت زهرا(س) بر فرزندان خود که امامند و بر پیغمبران خیر از خاتم الانبیاء(ص) برتری دارد.اسلام در سیر من الخلق الی الحق یعنی در حرکت و مسافرت به سوی خدا هیچ تفاوتی میان زن و مرد قائل نیست. تفاوتی که اسلام قائل است در سیر من الحق الی الخلق است،در بازگشت از حق به سوی مردم و تحمل مسئولیت پیغامبری است که مرد را برای این کار مناسب تر دانسته است.

یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که نسبت به زن وجود داشته است، مربوط است به ریاضت جنسی و تقدس تجرد و عزوبت. چنان که می دانیم در برخی آئین ها رابطه جنسی ذاتاً پلید است. به عقیده پیروان آن آئین ها تنها کسانی به مقامات معنوی نایل می گردند که همه ی عمر مجرد زیست کرده باشند. یکی از پیشوایان مذهبی معروف جهان می گوید: «با تیشه ی بکارت درخت ازدواج را از بن برکنید».همان پیشوایان ازدواج را فقط از جنبه ی دفع افسد به فاسد اجازه می دهند؛یعنی مدعی هستند که چون غالب افراد قادر نیستند با تجرد صبر کند و اختیار از کفشان ربوده می شود و گرفتار فحشا می شوندو با زنان متعددی تماس پیدا می کنند، پس بهتر است ازدواج کنند تا با بیش از یک زن در تماس نباشند. ریشه ی افکار ریاضت طلبی و طرفداری از تجردو عزوبت، بدبینی به جنس زن است؛ محبت زن را جزء مفاسد بزرگ اخلاقی به حساب می آورند.

اسلام با این خرافه سخت نبرد کرد؛ ازدواج را مقدس و تجرد را پلید شمرد.اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبیاء معرفی کرد و گفت: « من اخلاق الانبیاء حب النساء». پیغمبر اکرم(ص) می فرمودند: من به سه چیز علاقه دارم:بوی خوش، زن، نماز.

برتراند راسل می گوید در همه ی آئین ها نوعی بدبینی به علاقه ی جنسی یافت می شودمگر در اسلام؛ اسلام از نظر مصالح اجتماعی حدود و مقرراتی برای این علاقه وضع کرده اما هرگز آن را پلید نشمرده است.

یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که درباره ی زن وجود داشته این است که می گفته اند زن مقدمه ی وجود مرد است و برای مرد آفریده شده است.

اسلام هرگز چنین سخنی ندارد.اسلام اصل علت غایی رادر کمال صراحت بیان می کند.اسلام با صراحت کامل می گوید زمین و آسمان، ابر و باد، گیاه و حیوان، همه برای انسان آفریده شده اند اما هرگز نمی گوید زن برای مرد آفریده شده است. اسلام می گوید هریک از زن و مرد برای یکدیگر آفریده شده اند:«هن لباس لکم و انتم لباس لهن»زنان زینت و پوشش شما هستن و شما زینت و پوشش آنها (سوره بقره آیه 187). اگر قرآن زن را مقدمه مرد و آفریده برای مرد می دانست قهراً در قوانین خود این جهت را در نظر می گرفت ولی چون اسلام از نظر تفسیر خلقت چنین نظری ندارد و زن را طفیلی وجود مرد نمی داند، در مقررات خاص خود درباره ی زن و مرد به این مطلب نظر نداشته است.

یکی دیگر از نظریات تحقیرآمیزی که در گذشته درباره ی زن وجود داشته این است که زن را از نظر مرد یک شر و بلای اجتناب ناپذیر می دانسته اند. بسیاری از مردان با همه ی بهره هایی که از وجود زن می برده اند او را تحقیر و مایه بدبختی و گرفتاری خود می دانسته اند. قرآن کریم مخصوصاً این مطلب را تذکر می دهد که وجود زن برای مرد خیر است، مایه سکونت و آرامش دل اوست.

یکی دیگر از آن نظریات تحقیرآمیز این است که سهم زن را در تولید فرزند بسیار ناچیز می دانسته اند. اعراب چاهلیت و بعضی از ملل دیگر مادر را فقط به منزله ی ظرفی می دانسته اند که نطفه ی مرد را- که بذر اصلی فرزند است- در داخل خود نگه می دارد و رشد می دهد. در قرآن ضمن آیاتی که می گوید شما را از مرد و زنی آفریدیم و برخی آیات دیگر که در تفاسیر توضیح داده شده است، به این طرز فکر خاته داده شده است.

از آن چه گفته شد معلوم شد اسلام از نظر فکر فلسفی و از نظر تفسیر خلقت،نظر تحقیرآمیزی نسبت به زن نداشته است بلکه آن نظریات را مردود شناخته است.

 

Ø     زن از دیدگاه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله وسلم)

بی شک عزت و احترامی که زنان بعد از اسلام پیدا کردند، مر هون تلاش ها و زحمت های رسول اکرم (ص) است.آن حضرت همان طوری که در همه زمینه ها پیوسته سعی داشت تا مردم را از انحراف فکری برهاند و به راه راست رهنمون کند، در این مورد نیز سعی و تلاش فراوانی کرد تا هم نگرش مردان را نسبت به زنان تغییر دهد و آن گونه که شایسته است اصلاح کند و هم زنان را به قدر و منزلت خویش واقف گرداند، به طوری که بدانند در عرصه حیات اجتماعی باید دوشادوش مردان فعالیت کنند  و کارهای متناسب با طبیعت و توان خود را عهده دار باشند. پیامبر بزرگوار اسلام می فرمایند:

ای مردم! بانوان به شما حقوقی دارند و شما نیز بر آنان حقوقی دارید .

من به شما سفارش می کنم که به زنان نیکی کنید، زیرا آنان امانت های

الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند.

عده ای گمان می کنند فقط مردان می توانند کارهای مهم و ارزشمند را انجام دهند و آنچه زنان انجام می دهند اهمیت زیادی ندارد، در حالی که رسول خدا (ص) این پندار را غلط دانسته و کارهای زنان را هم با ارزش شمرده است. چنان که پيامبر در پاسخ پرسش اسماء دختر يزيد انصاري درباره برتري اجر مردان بر زنان «فعاليت هاي سياسي و عبادي، چنین فرمودند:  روزي پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله با اصحاب خود گرد هم نشسته بودند، ناگاه اسما، دختر يزيد انصاري به حضور آن حضرت آمد و گفت: پدر و مادرم به فدايت اي رسول خدا، من به نمايندگي از زنان به حضور شما آمده‏ام تا چيزي از شما بپرسم. خداوند تو را به عنوان پيامبر به سوي همه انسان‏ها از مرد و زن فرستاده است و ما به تو و خداي تو ايمان آورده‏ايم، ولي دستورهاي شما، ما زنان را در خانه‏ها محبوس و دستمان را از امور اجتماعي و سياسي كوتاه كرده است. در خانه‏ها نشسته‏ايم و به بچه داري مشغوليم و شما مردان به سبب شركت در فعاليت‏هاي اجتماعي مانند: نماز جمعه، جماعات، عيادت بيمار و تشييع جنازه بر ما برتري يافته‏ايد. از همه اينها بالاتر جهاد در راه خداست كه ما از شركت در آن محروم هستيم و اگر شما مردان براي شركت در حج و جهاد از خانه بيرون رويد، ما در غياب شما اموال شما را نگه مي‏داريم، براي شما لباس مي‏بافيم و كودكان شما را پرورش مي‏دهيم. آيا ما در پاداش كارهاي نيك (اجتماعي و سياسي) شما سهمي نداريم؟ پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله وسلم به اصحاب رو كرد و فرمود: «آيا شما تاكنون پرسشي بهتر از سؤال مذهبي اين بانو (السماء) شنيده‏ايد؟» سپس رو به اسماء كرد و فرمود: «اي زن، بشنو و به زناني كه به نمايندگي آنها به اين‏جا آمده‏اي ابلاغ كن. پاداش شوهرداري نيك زن و كوشش او براي خشنود كردن شوهر و پيروي از شوهر، برابر همه پاداش‏هاي (جماعت و حج و جهاد و...) مردان است». اسماء در حالي كه ذكر خدا مي‏گفت، به سوي زنان بازگشت و سخن پيامبر را به آنها ابلاغ كرد. همه زنان شادمان شدند و از آن پس اسماء را به عنوان نماينده خود براي فرستادن نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله انتخاب كردند.

 

 

Ø  آزادی زنان

پرسش:

چرا زنان مانند مردها آزادی ندارند؟

پاسخ:

درباره آزادی زن و مرد طبق قانون اسلام و در جمهوری اسلامی ایران باید بگوییم از نظر اسلام بین زن و مرد از این نظر که هر دو انسان هستند هیچ فرقی نیست. و به همین جهت در آیات قرآن تکالیف آنان با یک لحن بیان شده است.

به تبع آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است: «همه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوق انسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. (اصل بیستم قانون اساسی).

و البته این زن و مرد با این همه مشترکات، تفاوت‌هایی هم از نظر خلقت و طبیعت دارند زیرا زن و مرد هر دو موجودی هستند که مکمل یکدیگر می‌باشند بنابر این باید تفاوت داشته باشند تا بتوانند نواقص یکدیگر را کامل نمایند و به خاطر همین تفاوت‌هاست که باید وظایف و تکالیفی هم که بر دوش دارند متفاوت باشد. زیرا در غیر این صورت ظلم و بی عدالتی خواهد بود. اما این که یکی وظیفه‌ای دارد که دیگری ندارد و از یکی تکلیفی خواسته شده که از دیگری خواسته نشده است به معنی سلب کردن آزادی هیچ کدام نیست. بلکه این بخاطر تفاوت در خلقت و تفاوت در وظیفه است. همان گونه که در بیان اصناف اجتماعی هم هر صنف با توجه به وظایفشان آزادی‌ها و محدودیت‌هایی دارند.

در نهایت اگر منظور از آزادی رها بودن از قید و بند عقل و قانون است که این برای هیچ انسانی کمال محسوب نمی‌شود و اگر آزادی از اسارت شهوات و شیاطین است که برای زن و مرد هر دو کمال است.

منطق اسلام در مورد زنان یک منطق معتدل است ، پیغمبر اکرم زنها را در جنگها شرکت می داد ولی آنها کاری را که بیشتر متناسب با زنها بود انجام می دادندو حتی در مواقع شدت شمشیر هم بر می داشتند چنانکه در جهاد اسلامی اگر موقع دفاع بشود , زن و مرد، همه باید شرکت بکنند و شرکت می کنند مانند نسیبه جراحه در جنگ احد . جامعه اسلامی و جمهوری اسلامی نیز بدون شرکت زنها قابل دوام نیست در پیش نویس قانون اساسی برای زنها موقع بسیار مناسبی پیش بینی شده است .ما بیان می کنیم که وارد شدن زن در اجتماع به معنی اینکه اجتماع محیط شهوترانی بشود نیست بلکه به این معناست که زن و مرد دو انسانند و در انسانیت متساوی و متشابه یعنی در آنچه که به انسانیت انسان مربوط می شود، برابر و همانند یکدیگرند ولی در عین حال مرد انسان مذکر است و زن انسان مؤنث در خود طبیعت میان مرد و زن تفاوتهایی هست , زن چیزهایی از احساسات , عواطف , طرز تفکر , طرز برداشتها , توانائیها و استعدادهای بدنی دارد که مرد ندارد و مرد خصوصیاتی دارد که زن ندارد در عین حال که در انسانیت با یکدیگر متشابه و متساوی هستند .

این جهت را هم نباید فراموش کنیم که در متن خلقت و فطرت , مدار زن و مدار مرد تفاوتهایی دارند که دست خلفت و دست خدا گذاشته است برای این که این دو مکمل یکدیگر باشند، چون اگر زنها در خلقت جسمی و خلقت روحی عینا مانند مردها بودند نقص بود و اگر مردها عینا مانند زنها بودند نیز نقص بود ،این دو طوری خلق شده اند که مکمل یکدیگر هستند . تساوی حقوق زن و مرد یک مسئله است , تشابه حقوق زن و مرد مسئله دیگر است اینها از نظر حقوق متساویند ولی متشابه نیستند، تساوی توجه به کمیت است ارزش کمی حقوق زن و مرد برابر با یکدیگر است ولی ارزش کمی حقوق زن بیشتر از مرد است و باید هم به یک دلیل خاص بیشتر باشد ولی از نظر کیفی اینطور نیست وظائف کیفی این دو در یک قسمتهایی متفاوت است ، حقوق اینها از نظر کیفیت از یک جنبه هایی متفاوت است، مجازاتهای اینها از نظر کیفی در یک مواردی متفاوت است . یکی از افتخارات حقوق اسلامی و از ویژگیهای جمهوری اسلامی اینست که حقوق زن و مرد را متساوی می داند ولی متشابه نمی داند .

در دنیای غرب , از قرن هفدهم به بعد , پا به پای نهضتهای علمی و فلسفی , نهضتی در زمینه مسائل اجتماعی و به نام حقوق بشر ، صورت گرفت، که می گفت انسان بالفطره ، واجد یک سلسله حقوق و آزادیها است . این حقوق و آزادیها را هیچ فرد یا گروه به هیچ عنوان و با هیچ نام نمی توانند از فرد یا قومی سلب کنند و همه مردم ،در این حقوق و آزادیها با یکدیگر متساوی و برابرند . این نهضت فکری و اجتماعی ثمرات خود را ظاهر ساخت, اولین بار در انگلستان و سپس در امریکا و بعد در فرانسه به صورت انقلابها و تغییر نظامها و امضاء اعلامیه ها بروز و ظهور نمود و به تدریج به نقاط دیگر سرایت کرد . در قرن نوزدهم افکار تازه ای در زمینه حقوق انسانها در مسائل اقتصادی و اجتماعی و سیاسی پیدا شد و تحولات دیگری رخ داد که منتهی به ظهور سوسیالیزم و لزوم تخصیص منافع به طبقات زحمتکش و انتقال حکومت از طبقه سرمایه دار به مدافعان طبقه کارگر گردید . تا اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم , آنچه درباره حقوق انسانها گفتگو شده و یا عملا اقدامی صورت گرفته مربوط است به حقوق ملتها در برابر دولتها و یا حقوق طبقه کارگر و زحمتکش در برابر طبقه کارفرما و ارباب .در قرن بیستم مسأله حقوق زن در برابرحقوق مرد مطرح شد و برای اولین بار در اعلامیه جهانی حقوق بشر که پس از جنگ جهانی دوم در سال 1948 میلادی از طرف سازمان ملل متحد منتشر گشت تساوی حقوق زن و مرد صریحا اعلام شد .در همه نهضتهای اجتماعی غرب , از قرن هفدهم تا قرن حاضر , محور اصلی دو چیز بود: آزادی و تساوی .پیشگامان این نهضت , آزادی زن و تساوی حقوق او را با مرد مکمل و متمم نهضت حقوق بشر دانستند و مدعی شدند که بدون تأمین آزادی زن و تساوی حقوق او با مرد سخن از آزادی و حقوق بشر بی معنی است , و بعلاوه , همه مشکلات خانوادگی ناشی از عدم آزادی زن و عدم تساوی حقوق او با مرد است و با تأمین این جهت , مشکلات خانوادگی یک جا حل می شود .

ما می گوییم: اساس و مبنای حقوق طبیعی و فطری خود طبیعت است . یعنی اگر انسان از حقوق خاصی برخوردار است که موجودات دیگراز آنها بی بهره اند، ریشه اش طبیعت و خلقت و آفرینش است , و اگر انسانها همه در حقوق طبیعی مساوی هستند و همه باید آزاد زیست کنند، فرمانی است که در متن خلقت صادر شده است, دلیلی غیر از آن ندارد , دانشمندان طرفدار تساوی و آزادی به عنوان حقوق فطری انسانها نیز دلیلی جز این نداشتند . طبعا در مسأله اساسی نظام خانوادگی نیز مرجع و مأخذی جز طبیعت نیست . این نهضتهای در زمینه تساوی و آزادی همه معجزه ها را از معنی این دو کلمه خواستند . غافل از اینکه تساوی و آزادی مربوط است به رابطه بشرها با یکدیگر از آن جهت که بشرند , و به قول طلاب تساوی و آزادی حق انسان بماهو انسان است زن از آن جهت که انسان است مانند هر انسان دیگر آزاد آفریده شده است و از حقوق مساوی بهره مند است , ولی زن انسانی است با چگونگیهای خاص و مرد انسانی است با چگونگیهای دیگر , زن و مرد در انسانیت برابرند ولی دو گونه انسانند , با دو گونه خصلتها و دو گونه روانشناسی .و این اختلاف ناشی از عوامل جغرافیائی و یا تاریخی و اجتماعی نیست , بلکه طرح آن در متن آفرینش ریخته شده . در این نهضت به این نکته توجه نشد که مسائل دیگری هم غیر از تساوی و آزادی هست . تساوی و آزادی شرط لازم اند نه شرط کافی . تساوی حقوق یک مطلب است و تشابه حقوق مطلب دیگر . در این نهضت عمدا یا سهوا تساوی به جای تشابه به کار رفت و برابری با همانندی یکی شمرده شد ، کیفیت تحت الشعاع کمیت قرار گرفت. انسان بودن زن موجب فراموشی زن بودن وی گردید . در حقیقت ، بدبختیهای قدیم زن غالبا معلول این جهت بود که انسان بودن زن به فراموشی سپرده شده بود و بدبختیهای جدید از آن است که عمدا یا سهوا زن بودن زن و موقع طبیعی و فطریش , رسالتش , مدارش , تقاضاهای غریزیش , استعدادهای ویژه اش , به فراموشی سپرده شده است .

عدم توجه به وضع طبیعی و فطری زن بیشتر موجب پایمال شدن حقوق او می گردد . در نظر گرفتن وضع طبیعی و فطری هر یک از زن و مرد , با توجه به تساوی آنها در انسان بودن و حقوق مشترک انسانها , زن را در وضع بسیار مناسبی قرار می دهد که نه شخصش کوبیده شود و نه شخصیتش . زن و مرد دو ستاره اند در دو مدار مختلف , هر کدام باید در مدار خود و فلک خود حرکت نماید . « لا الشمس ینبغی لها ان تدرک ّ القمر و لا اللیل سابق النهار و کل فی فلک یسبحون » شرط اصلی سعادت هر یک از زن و مرد و در حقیقت, جامعه بشری, اینست که دو جنس هر یک در مدار خویش به حرکت خود ادامه دهند . قرآن کریم , به اتفاق دوست و دشمن , احیا کننده حقوق زن است. ولی قرآن هرگز به نام احیای زن به عنوان انسان و شریک مرد در انسانیت و حقوق انسانی , زن بودن زن و مرد بودن مرد را به فراموشی نسپرد . به عبارت دیگر , قرآن زن را همانگونه دید که در طبیعت هست . از اینرو هماهنگی کامل میان فرمانهای قرآن و فرمانهای طبیعت برقرار است . زن در قرآن همان زن در طبیعت است . این دو کتاب بزرگ الهی یکی تکوینی و دیگری تدوینی با یکدیگر منطبقند .

Ø     فمینیست و جایگاه زن در اسلام

پیش از فتح مکه، ابوسفیان که پیمان نامه حدیبیه را نقض کرده بود به مدینه آمد تا مساله را به نفع خود حل وفصل کند. از این رو به دیدار بزرگان مدینه رفت تا امان‏نامه دریافت کند و از رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم وعده دیدار گیرد،این کار عملى نشد. راوى مى‏گوید «فالتجا الى فاطمه‏علیها السلام فلم ینفعه‏1: به دیدار فاطمه‏علیها السلام شتافت ولى مقصود وى حاصل نگشت. از این فراز از تاریخ به دست مى‏آید که فاطمه‏علیها السلام در امور اجتماعى و سیاسى، دخالت داشت، از این روابوسفیان به او مراجعه کرد ولى آن حضرت وساطت او را قبول نکرد. در سال فتح مکه، حارث بن هشام به ام هانى دختر ابوطالب پناهنده شد و او، وى را امان داد. امیرالمؤمنین‏علیه السلام‏به خانه وى داخل شده خواست او را مجازات کند. ام هانى شمشیر او را گرفت و رها نمى‏کرد پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم واردشد و چون ام هانى را غضبناک دید فرمود: لا تغضبى علیا فان الله یغضب لغضبه2. و سپس فرمود:به هر کس که تو امان بدهى ما را قبول است و سپس تبسم کرده و فرمود: اگر ابوطالب یک جهان فرزند داشت‏همه، در شجاعت، بى‏نظیربودند. ابن اثیر در النهایة در بحث «لمم‏» درباره استیضاح ابوبکر توسط فاطمه زهراعلیها السلام مى‏نویسد: و خرجت فى لمة من نسائها یتوطئى زیلها على ابى بکر فعاتبته; با هیئتى از زنان بنى هاشم در حجاب اکمل به مجلس ابوبکر وارد شد و او را استیضاح کرد.

الف: زنان شایسته در مهمترین کارهاى سیاسى- اجتماعى کشور حق راى دارند.

ب: پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به دیدگاه زنان توجه داشت و اگر آنان به کسى امان مى‏دادند قبول مى‏فرمود.

ج: به رغم آن که در جهان دمکراسى، توجه به حق نظر و راى زن سابقه چندانى ندارد، اسلام راى زن را از آغازپیدایش این دین، محترم شمرده است.

Ø     جواز حضور زن در جامعه و حرمت فسادانگیزى

در منطقه سبع مساجد، در مدینه، منطقه‏اى که جنگ احزاب در آن واقع شده است،پایین‏تر ازمسجد على‏علیه السلام، مسجد فاطمه‏علیها السلام است. این مساجد جایگاه عبادت حاضران در آن میدان وسنگرداران جنگ خندق بود. و گواهى تاریخى براى حضور زن در اجتماع از دیدگاه اسلام است. بنابراین، رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم حضور زن در صحنه اجتماعى، سیاسى را تایید کرده است و فقط ازحضورى که تحریکات و تمایلات نفسانى دیگران را در پى دارد، نهى فرموده است.

پس از احداث مسجدالنبى، مردان در داخل به امامت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم و زنان در خارج آن به امامت‏یکى از صحابه، نماز جماعت را برپا مى‏کردند.

عبدالله بن عمر نقل مى‏کند که رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم فرمود: لا تمنعوا نسائکم المساجد و بیوتهن خیرلهن. (3) و نیز مى‏گوید: رسول خداخداصلى الله علیه وآله وسلم در باب‏ولا یبدین زینتهن الا لبعولتهن فرمود: لا خلخال ولا شنف ولا قرط ولا قلادة. و در باره الا ما ظهر منها قال: الثیاب 4. حضرت درباره آیه فرمود:مراد از زینت عبارت است از: خلخال، دستبند، گوشواره، گردن‏بند و... آشکار نسازند مگر آنچه‏که در عرف زندگى مؤمنات،به‏طور معمولى آشکار مى‏باشد که از آن جمله است لباس روئین.

ابوموسى اشعرى مى‏گوید: رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم مى‏فرمود: ایما امرئة استعطرت فمرت على قوم لیجدوا ریحها فهى زانیة5. هر زنى، به منظور جلب نظر نامحرمان، خود را معطر سازد و قدم از خانه بیرون نهد تا دیگران را جلب‏کند او اهل فحشا است. دقت در احادیث فوق، بیانگر این حقیقت است که حضور مخرب، ممنوع است نه حضورسازنده و هدفمند در روزگارى که پدر، از داشتن دختر ناخشنود بود رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم مى‏فرمود: البنات حسنات 6دختران در خانه پدران، حسنه الهى‏اند. در جامعه‏اى که براى زنان چندان ارج و بهایى قایل نبودند پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم مى‏فرمودزن، بوى خوش و نماز، در مکتب من محبوب‏اند. 7.

 پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم در سفرها حتى برخى از جنگ‏ها بعضى از زنان را که توانایى کارى در استاى‏خدمت‏به پیشرفت عملیات جهاد را داشتند، همراه خویش مى‏برده است. در جنگ احد، نسیبه‏در برابر دیدگان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم شمشیر به دست گرفت و مقاتله کرد و آن حضرت در حق او فرمود: لمقام نسیبه بنت کعب افضل من مقام فلان و فلان8.

جایگاه و حقوق زن از دیدگاه امام‏قدس سره

امام خمینى در مناسبت‏هاى مختلف در بیانات‏شان جایگاه و منزلت‏حقیقى زنان را از دیدگاه‏اسلام بیان داشته‏اند. در دیدگاه امام‏قدس سره زن داراى مرتبه و منزلتى است که هیچ مکتب و مرام‏فمینیستى- که زن را تا سطح یک ملعبه و یا ابزار کار نزول داده است- یاراى دسترسى به آن راندارد. ایشان با اشاره به روز زن با بیان منزلت‏حضرت فاطمه‏علیها السلام در باره جایگاه زن مى‏فرماید.

فردا روز زن است، روز زنى است که عالم به او افتخار دارد. روز زنى است‏که دخترش در مقابل حکومت‏هاى جبار ایستاد و آن حرف را زد، آن حرف‏هارا زد که همه مى‏دانید13. روز بزرگى است، یک زن در دنیا آمد که مقابل همه مردان است. یک زن‏به دنیا آمد که نمونه انسان است، یک زن به دنیا آمد که تمام هویت انسانى دراو جلوه‏گر است.

مبارک باد بر ملت عظیم الشان ایران بویژه زنان بزرگوار روز مبارک زن;روز شرافتمند عنصر تابناکى که زیربناى فضیلت‏هاى انسانى و ارزشهاى والاى‏خلیفة‏الله در جهان است و مبارکتر و پربهاتر انتخاب بسیار والاى روز بیستم جمادى الثانى است، روزپرافتخار ولادت زنى که از معجزات تاریخ و افتخارات عالم وجود است14.

من عید سعید مولود اعظم حضرت زهراعلیها السلام را به همه شما خانم‏ها و زن‏هاى‏تمام کشورهاى اسلامى تبریک عرض مى‏کنم و از خداوند تعالى مسالت دارم که‏همه زن‏هاى محترمه را در راهى که خداى تبارک و تعالى مقرر فرموده است.همان راه را بروند و به مقاصد عالیه اسلامى برسند. براى زن‏ها کمال افتخاراست که روز تولد حضرت صدیقه را روز زن قرار داده‏اند، افتخار است ومسؤولیت15.

 

 

Ø  کرامت وجودى زن

در مکتب امام خمینى‏قدس سره زن بسیار تکریم شده و در اوج والایى قرار دارد، ایشان در این باره‏مى‏فرمایند:
اسلام مى‏خواهد که زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زن‏ها را نجات داده است از آن‏چیزهایى که در جاهلیت‏بود. آنقدرى که اسلام به زن خدمت کرده است، خدا مى‏داند به مردخدمت نکرده است آنقدر که به زن خدمت کرده. شما مى‏دانید که در جاهلیت زن چه بوده و دراسلام چه شده. در زمانى که پیغمبر اسلام آمد، زن‏ها را هیچ حساب مى‏کردند اسلام زن‏ها راقدرت داده است16.

 

امام به اغراض سوء دیدگاه‏هاى فمینیستى و انتظارى که از زن دارند، توجه داشته و همواره برجایگاه آنان و تاثیرى که در جوامع دارند تاکید مى‏ورزیدند.

 اگر زنان شجاع و انسان‏ساز از ملتها گرفته شوند، ملت‏ها به شکست انحطاط کشیده‏مى‏شوند17.اسلام به شما آنقدر احترام قایل است که براى مردها نیست، اسلام شما را مى‏خواهدنجات بدهد، اسلام شما را مى‏خواهد از این ملعبهاى که اینها مى‏خواهند شما را ملعبه قرار بدهندنجات بدهد، اسلام مى‏خواهد شما را یک انسان کامل تربیت کند. زن انسان است. آن هم یک انسان بزرگ. زن مربى جامعه است. از دامن زن انسان‏ها پیدامى‏شوند. مرحله اول مرد و زن صحیح، از دامن زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به‏وجود زن است. زن با تربیت صحیح خودش انسان درست مى‏کند و با تربیت صحیح خودش‏کشور را آباد مى‏کند. مبدا همه سعادت‏ها از دامن زن بلند مى‏شود. زن مبدا همه سعادتها بایدباشد18.

مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورش‏ده زنان و مردان ارجمند است. از دامن زن‏مرد به معراج مى‏رود. دامن زن محل تربیت‏بزرگ زنان و بزرگ مردان است19.زن‏ها مردان‏شجاع را در دامن خود بزرگ مى‏کنند. قرآن کریم انسان‏ساز است و زن‏ها نیز انسان‏ساز، اگرزن‏هاى انسان‏ساز از ملت‏ها گرفته بشود، ملت‏ها به شکست و انحطاط مبدل خواهند شد، شکست‏خواهند خورد، منحط خواهند شد 20.

آزادى و تساوى زن و مرد از دیدگاه امام

در منظر امام‏قدس سره اسلام زنان را سربلند و شایسته مى‏خواهد و آنچه دین گریزان براى زن قایلند،چیزى جز تباهى و ملعبه شدن نیست، ایشان مى‏فرمایند: مقام زن مقام والاست، عالیرتبه هستند. بانوان در اسلام بلند پایه هستند21.
ما مى‏خواهیم زن به مقام والاى انسانیت‏خودش باشد، نه ملعبه باشد، نه ملعبه در دست‏مردها باشد، در دست اراذل باشد22.
اسلام زن را مثل مرد در همه شؤون، همان‏طورى که مرد در همه شؤون دخالت دارد، زن هم‏دخالت دارد، همان‏طورى که مرد باید از فساد اجتناب کند، زن هم باید از فساد اجتناب کند.زن‏ها نباید ملعبه دست جوان‏هاى هرزه بشوند، زن‏ها نباید مقام خودشان را منحط کنند و خداى‏ناخواسته بزک کرده بیرون بیایند و در انظار مردم فاسد قرار بگیرند. زن‏ها باید انسان باشند،زن‏ها باید تقوا داشته باشند، زن‏ها مقام کرامت دارند، زن‏ها اختیار دارند، همان‏طورى که مردهااختیار دارند. خداوند شما را با کرامت‏خلق کرده است، آزاد خلق کرده است23.
اسلام نظر خاص بر شما بانوان دارد، اسلام در وقتى که ظهور کرد در جزیرة‏العرب، بانوان‏حیثیت‏خودشان را پیش مردان از دست داده بودند، اسلام آن‏ها را سربلند و سرافراز کرد، اسلام‏آن‏ها را با مردان مساوى کرد. عنایتى که اسلام به بانوان دارد بیشتر از عنایتى است که بر مردان‏دارد24.

 

Ø  حقوق زن

یکى از مباحثى که بازار آن گرم است و به عنوان حربه‏اى براى تشویش افکار زن‏ها از آن استفاده‏مى‏شود، موضوع ازدواج و طلاق است. خرده‏گیران بدون توجه به اختیارى بودن انتخاب زوج بامتمسک قراردادن نمونه‏هایى، زنان را بنده مرد قلمداد مى‏کنند و معتقدند اختیار طلاق در دست‏مردان، تبعیضى براى زنان است. امام خمینى‏قدس سره با اشاره به این موضوع و اختیارى که اسلام براى‏زنان قرار داده مى‏فرمایند: طلاق در صورتى که در ضمن عقد با مرد (وقتى که مى‏خواهند عقد کنند) شرط بکنند و درضمن عقد این شرط بشود که وکیل در طلاق خودش یا مطلق. این زنهایى که حالا تحت زوجیت‏هستند چه؟ این ولایت فقیه را مخالفت مى‏کنند در صورتى که نمى‏دانند از شؤون فقیه هست. اگرچنانچه یک مردى با زن خودش رفتارش بد باشد او را اولا نصیحت کند و ثانیا تادیب کند و اگردید نمى‏شود اجراء طلاق کند. شما موافقت کنید با این ولایت فقیه. ولایت فقیه براى مسلمین‏یک هدیه‏اى است که خداى تبارک و تعالى داده است. من‏جمله همین معنیى که شما سؤال‏کردید و طرح کردید که زن‏هایى که الان شوهر دارند اگر چنانچه گرفتارى‏هایى داشته باشند چه‏باید بکنند؟ آن‏ها رجوع مى‏کنند به آنجایى که فقیه است، مجلسى که در آن فقیه است‏به‏دادگاهى که در آن فقیه است و فقیه رسیدگى مى‏کند و اگر چنانچه صحیح باشد، شوهر را تادیب‏مى‏کند، شوهر را وادار به اینکه درست عمل کند و اگر چنانچه نکرد طلاق مى‏دهد. ولایت داردبراى این امر که اگر چنانچه به فساد مى‏کشد، یک زندگى به فساد کشیده مى‏شود، طلاق مى‏دهدو طلاق اگر چه در دست مرد است لکن فقیه در جایى که مصلحت اسلام را دید، مصلحت‏مسلمین را دید و در جایى که دید نمى‏شود به غیر این، طلاق بدهد. این ولایت فقیه هست.ولایت فقیه براى شما یک هدیه الهى است25. اسلام زن‏ها را در مقابل مردها قرار داده، نسبت‏باآن‏ها تساوى دارند. البته یک احکام خاص به مرد است که مناسب با مرد است، یک احکام‏خاص به زن است، مناسب با زن است، این، نه این است که اسلام نسبت‏به زن و مرد فرقى‏گذاشته است26. در نظام اسلامى، زن همان حقوقى را دارد که مرد دارد، حق تحصیل، حق کار، حق مالکیت،حق راى دادن، حق راى گرفتن، لیکن هم در مرد، مواردى است که چیزهایى‏به دلیل پیدایش‏مفاسد بر او حرام است و هم در زن مواردى هست که به دلیل اینکه مفسده مى‏آفریند، حرام‏است. اسلام خواسته است که زن و مرد حیثیت انسانى‏شان محفوظ باشد. اسلام خواسته است که‏زن ملعبه دست مرد نباشد. اینکه در خارج منعکس کرده‏اند که در اسلام با زن‏ها با خشونت‏رفتار مى‏شود، امر غیرصحیحى است و تبلیغات باطلى است که از مغرضین حاصل شده والا مردو زن هر دوشان در اسلام اختیارات دارند، اگر اختلافاتى هست، براى هر دو هست و آن مربوطبه طبیعت آنان است27. البته در شرق براى مردها یک محدودیت‏هایى هست که آن محدودیت‏ها به صلاح خودمردها هست و آن محدودیت‏ها، یعنى در آنجاهایى که مفسده هست‏براى مرد، از قماربازى‏جلوگیرى مى‏کند اسلام، از شرابخوارى جلوگیرى مى‏کند اسلام، از هروئین جلوگیرى مى‏کند اسلام،از شرابخوارى جلوگیرى مى‏کند براى اینکه مفسده دارند. براى همه یک محدودیت‏هایى هست، محدودیت‏هایى شرعى و الهى، محدودیت‏هایى است‏که به صلاح خود جامعه است، نه این است که براى جامعه یک چیزى مثلا نافع بوده است که‏محدودیت‏برایش ایجاد کرده‏اند28. هیچ فرقى ما بین گروه و گروهى در اسلام نیست فقط به تقوا و به اتقاء به على‏الله تعالى فرق‏است29. زن‏هایى که مى‏خواهند ازدواج کنند، از همان اول مى‏توانند اختیاراتى براى خودشان قراربدهند که نه مخالف شرع باشد و نه مخالف حیثیت‏خودشان، مى‏توانند از اول شرط کنند که اگرچنانچه مرد فساد اخلاق داشت، اگر بد زندگى کرد با زن، اگر بد خلقى کرد با زن، وکیل باشند درطلاق. اسلام براى آن‏ها حق قرار داده است، اسلام اگر محدودیتى براى مردان و زنان قایل شده‏است همه به صلاح خودتان بوده است. تمام قوانین اسلام، چه آن‏هایى که توسعه مى‏دهد، چه‏آن‏هایى که تحدید مى‏کند، همه بر صلاح خود شماست، براى خود شماست. همان‏طورى که حق‏طلاق را با مرد قرار داده است‏حق این را قرار داده است که شما در وقت ازدواج شرط کنید با اوکه اگر چه کردى یا چه کردى، من وکیل باشم در طلاق. و اگر این شرط را کرد، دیگر نمى‏تواند اورا معذور کند، اگر این در ضمن شرط یا در ضمن عقد واقع شد نمى‏تواند او را محدود کند،نمى‏تواند اخلاق بد انجام بدهد و اگر مردى با زن خودش بدرفتارى کرد، در حکومت اسلام او رامنع مى‏کنند، اگر قبول کرد تعزیر مى‏کنند، حد مى‏زنند و اگر قبول نکرد مجتهد طلاق مى‏دهد30.

امام‏قدس سره همچنین خاطرنشان مى‏کردند: به زن و مرد سفارش مى‏کنم که هر کس به حد قانونى رسیده است، در این مجلس، در این‏انتخاب شرکت کند و افرادى که پیشنهاد مى‏شود و انتخاب شده است‏یعنى پیشنهاد شده است،هر یک را که خواستند، به او راى بدهند32.

امام‏قدس سره به زنان فرمودند: آنقدرى که اسلام خدمت‏به شما کرد، به مردها آنقدر خدمت نکرد. اسلام، شما را حفظکرد و شما متقابلا اسلام را حفظ بکنید همان‏طورى که مردها باید در امر سیاسى دخالت کنند و جامعه خودشان را حفظ کنند، زن‏هاهم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند. البته با حفظ آن چیزى که اسلام فرموده است، که‏بحمدالله امروز در ایران جارى است33.

پى‏نوشته ها

1.   فخر رازى، تفسیر کبیر

2.   ر.ک: زمخشرى، ربیع الابرار، ج 1، ص 869، چاپ منشورات الشریف الرضى

3.   حاکم، مستدرک، ج 2، ص 327 و 430 و 431، بیروت، دارالکتب العلمیة

4.   حاکم، مستدرک، ج 2، ص 327 و 430 و 431، بیروت، دارالکتب العلمیة

5.   حاکم، مستدرک، ج 2، ص 327 و 430 و 431، بیروت، دارالکتب العلمیة

6.   صدوق، ثواب الاعمال، ص 448، رضى‏الدین طبرسى، مکارم الاخلاق، ص 251

7.   انس مى‏گوید: رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم فرمود:حبب الى‏النساء والطیب و جعلت قرة عینى‏الصلوة، حاکم، مستدرک، ج 2، ص 175

8.   ر.ک: المغازى، ج 1، ص 269، مکتب الاعلام الاسلامى

9.   ر.ک: جان استوارت میل، کنیزک کردن زنان، ترجمه خسرو بیگى، چاپ اول، سال 77

10.        مارتین سگالن، جامعه‏شناسى تاریخى خانواده، ترجمه حمید الیاسى، نشر مرکز، چاپ دوم، 1375، ص 335

11.        فمینیسم، از منشورات نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه

12.        زن در دوره قاجار، ص 111

13.        صحیفه نور، ج 12، ص 148

14.        شرح چهل حدیث، ص 486 و 487

15.        شرح چهل حدیث، ص 126

16.        صحیفه نور، ج 17، ص 143

17.        صحیفه نور، ج 15، ص 199

18.        صحیفه نور، ج 16، ص 246

19.        صحیفه نور، ج 13، ص 219

20.        صحیفه نور، ج 15، ص 257

21.        صحیفه نور، ج 15، ص 237 و 238

22.        صحیفه نور، ج 9، ص 137

23.        صحیفه نور، ج 15، ص 232

24.        صحیفه نور، ج 13، ص 221

25.        صحیفه نور، ج 16، ص 5

26.        صحیفه نور، ج 14، ص 129

27.        صحیفه نور، ج 18، ص 57

28.        صحیفه نور، ج 16، ص 122

29.        صحیفه نور، ج 16، ص 185

30.        صحیفه نور، ج 16، ص 15

31.        صحیفه نور، ج‏14، ص 142

32.        صحیفه نور، ج 8، ص 179

33.        صحیفه نور، ج 7، ص 205

Ø     نقش زن در اجتماع از نظر امام خمینی(ره)

ü      زن نقش بزرگي در اجتماع دارد، زن مظهر تحقق آمال بشر است.

ü      زن مربي انسان است.

ü      از دامن زن مرد به معراج مي رود.

ü      زن يكتا موجودي است كه مي تواند از دامن خود، افرادي به جامعه تحويل دهد كه از بركاتشان يك جامعه، بلكه جامعه ها به استقامت و ارزش هاي والاي انساني  كشيده شوند.

ü      نقش زن در جامعه بالاتر از نقش مرد است؛ براي اينكه زنان، بانوان، علاوه بر اينكه خودشان يك قشر فعال در همه ابعاد هستند ،قشرهاي فعال را در دامن خودشان تربيت مي كنند.

ü      من در جامعه زنها يك جور تحول عجيبي مي بينم كه بيشتر از تحولي است كه در  مردها پيدا شده.

ü      اين جانب به زنان پر افتخار ايران مباهات مي كنم، كه تحولي آن چنان در آنان  پيدا شد، كه نقش شيطاني بيش از پنجاه سال كوشش نقاشان خارجي و وابستگان بي شرافت آنان ، از شعراي هرزه گرفته تا نويسندگان و دستگاههاي تبليغاتي مزدور را، نقش برآب نمودند.

ü      زنان در عصر ما ثابت كردند كه در مجاهده همدوش مردان ، بلكه مقدم بر آنانند.

ü      ما مفتخريم كه بانوان و زنان ، پير و جوان و خرد و كلان ، در صحنه هاي فرهنگي  و اقتصادي و نظامي حاضر، و همدوش مردان يا بهتر از آنان در راه تعالي اسلام و مقاصد قرآن كريم فعاليت دارند.

ü      من هر وقت بانوان محترم را مي بينم كه با عزم و اراده قاطع در راه هدف حاضر به [تحمل] همه طور زحمت ، بلكه شهادت هستند مطمئن مي شوم كه اين راه به پيروزي منتهي مي شود.

ü      بانوان رهبر نهضت ما هستند.

ü      شما بانوان شجاع دوشادوش مردان پيروزي را براي اسلام بيمه كرديد.

ü      شما خواهران در اين نهضت سهم بسزايي داشتيد.

ü      ما خواهران عزيز و شجاع، دوشادوش مردان پيروزي را براي اسلام بيمه كرديد.

ü      مردان ما مرهون شجاعتهاي شما زنان شير دل هستند.

ü      ما بسياري از موفقيت ها را مرهون خدمتهاي شما بانوان مي دانيم.

ü      خدمت مردها هم، بسيارش  مرهون خدمت زنهاست.

ü      بانوان ايران ، در اين نهضت و انقلاب سهم بيشتري از مردان دارند.

ü      بانوان عزيز ما اسباب اين شدند كه مردها هم جرأت و شجاعت پيدا كنند.

ü      اين پيروزي را ما از  بانوان داريم قبل از اينكه از مردها داشته باشيم.

ü      آنچه كه در ايران بزرگتر از هر چيز بود، تحولي است كه در بانوان ايران حاصل  شد.

ü      اگر اين نهضت و انقلاب اسلامي هيچ نداشت جز اين تحولي كه دربانوان و در جوانان ما پيدا شد، اين يك امري بود كه كافي بود براي كشور ما.

ü      ملتي كه بانوانش در صف مقدم براي پيشبرد مقاصد اسلامي هست آسيب نخواهد ديد.

ü      چه افتخاري بالاتر از اينكه زنان بزرگوار ما در مقابل رژيم ستمكار سابق و پس از سركوبي آن، در مقابل ابرقدرتها و وابستگان آنان، در صف اول، ايستادگي و مقاومت از خود نشان دادند كه در هيچ عصري چنين مقاومتي و چنين شجاعتي از مردان ثبت نشده است.

ü      در تربيت و تعليم جامعه بزرگوار، بانوان پيشتاز باشند.

ü      اگر زنهاي انسان ساز از ملتها گرفته بشود، ملتها به شكست وانحطاط خواهند رسيد.

ü      صلاح و فساد يك جامعه، از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه  مي گيرد.

ü        شما مردان و زنان  تاريخ، بايد پايداري در راه كوبيدن ستمكاران و دفاع از حق را به جهانيان و نسلهاي آينده ثابت كنيد.

Ø  خاتمه                                                                                                                                         زن در دیدگاه اسلام با مرد در حقیقت انسانى و سیر تکاملى تفاوتى ندارد، بر این اساس درعرصه‏هاى اساسى هر دو دوش به دوش هم پیش مى‏روند از جمله:

ü   در عرصه کمال و سیر تکاملى علمى

ü   در عرصه جزا و دست‏یابى به پاداش الهى

ü   در عرصه جنت و دست‏یابى به مقامات اخروى

ü   در عرصه تقرب و دست‏یابى به مقامات معنوى

تردیدى نیست که در عرصه‏هاى مورد اشاره زن و مرد در نگرش اسلامى مساوى‏اند، تنها دربرخى از عرصه‏هاى فرعى زندگى است که هر کدام با توجه به جایگاه ویژه‏اى که در نظام احسن‏دارند از حیث احکام اسلامى تفاوت‏هایى بر اساس عدالت الهى دارند که با فلسفه خلقت آنان‏هماهنگى کامل دارند.

Ø     منابع

ü      مرتضی مطهری/نظام حقوق زن در اسلام

ü      صحیفه سجادیه

ü      الحلقات الذهبیه/ج9/ص85 و جلد7/ص41 و 42

ü      ویل دورانت/لذات فلسفه/ص155-159

ü      www.porsojoo.com

ü      Seratemonir.blogfa.com

ü      www.daneshname.roshd.ir

ü      www.tasnim.ir

ü      www.pasokhgoo.ir

ü      www.imam-khomeini.isf.com

 








 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کلام نخست

سلام. چند وقته که یه سری موضوعات راجع به این که زن خرد و کوچک شمرده شده و راحت حقوقشو زیرپا می ذارن، فکرمو خیلی مشغول کرده بود. یه سری خطبه هم از نهج البلاغه خونده بودم که دیگه خیلی برام جالب بود ولی با کمک چند تا از اساتید دانشگاه و معرفی کتاب توسط آن ها بزرگ ترین مسئله که راجع به ناقص العقل بودن زن هاست را خوندم و شبهه ی مورد نظر برطرف شد، می خوام همه ی مطالبی که می تونه به خانم ها و همه اثبات کنه اسلام شخصیت زن را والا می دارد را در این وبلاگ ببنویسم .لطفاً بخونید و کمکم کنید هرجایی از نوشته ها هم براتون سؤال بود توی نظرات بنویسید تا با کمک هم مشکلات حل بشه و نشون بدیم زن موجود حقیر وپستی نیست،طبق قرآن و نهج البلاغه و ...